۱۸۳۸۷۰
۳۰۰۵
۳۰۰۵

حس امنیت نوزاد، چه اهمیتی دارد؟

سال های اولیه زندگی برای رشد شخصیت انسان اهمیت زیادی دارد و فرزندان، احترام، عدالت، عشق، امنیت و مسئولیت را کاملاً درک می کنند.

سال های اولیه زندگی برای رشد شخصیت انسان اهمیت زیادی دارد و فرزندان، احترام، عدالت، عشق، امنیت و مسئولیت را کاملاً درک می کنند.
بنابراین این دوران بیشترین فرصت را برای رشد مثبت شخصیت فرد فراهم می آورد و محبت دو طرفه مطلوب تری را می تواند میان والدین و فرزندان شکل دهد.
بر اساس همین تعاملات هم هست که شخصیت فرزند شکل می گیرد. از طریق تعامل های خانوادگی کودک، منش و شیوه های سازگارشدن با جامعه را فرا می گیرد. در فرآیند رشد شخصیت، کودک در رابطه خود با والدین وابستگی خاصی را تجربه می کند که این وابستگی زمینه ای را برای دلبستگی های آینده کودک در دوران بعدی زندگی به خصوص اوایل بزرگ سالی ایجاد می کند.
والدین با تقویت محبت بارور و ارضای به موقع نیازهای کودک، می توانند در سلامت روان امر در دوران بعدی زندگی تأثیر بگذارند. ارتباط کودک و والد در دوران اولیه کودکی به اندازه ای با اهمیت است که نداشتن رابطه مطلوب، عواقب خطرناکی را برای فرد به دنبال دارد؛ به گونه ای که در بزرگ سالی نمی تواند دنیا را در شرایط واقعی درک کند و تنها بر خود تمرکز می کند و نمی تواند با دیگران رابطه داشته باشد.

تاثیر امنیت عاطفی بر رشد کودک
نوزاد، طلای خالص معنوی است. ارج نهادن به معصومیت او، طریقه یافتن راهی برای بازگشت به معصومیت خودمان است. پس در واقع، این پدر و مادر است که کنار پای نوزادش زانو می زند. علقه معنوی با نوزاد، از طریق تماس و در آغوش گرفتن و مصون نگاه داشتن او از آسیب، و از راه بازی و توجه کردن ایجاد می شود. بدون این واکنش های ابتدایی از جانب محیط، این موجود زنده نمی تواند رشد کند و بشکفد و بی تردید همچون گلی محروم از نور آفتاب، خواهد پژمرد.
از دوره نوزادی و شیرخوراگی باید به جنبه های عاطفی کودک توجه کرد.
زندگی عاطفی که ابتدا در احساس آسایش و عدم آسایش خلاصه می شود از حدود سه چهار ماهگی، به صورت عواطف مشخصی درمی آید. قبل از هر چیز ترس، سپس خشم و نیز شادی که نمایه آن لبخند زدن و خندیدن است ظاهر می شود.
حضور مادر نه تنها در رشد عاطفی کودک بلکه در رشد بدنی و عقلی او نیز تأثیر به سزایی دارد.
ارتباط پیوسته مادر با طفل، نخستین عاملی است که امنیت خاطر کودک را تأمین می کند. امنیت خاطر کودک محصول این احساس است که به موقع از حمایت و پشتیبانی مادر برخوردار می شود و چنان چه او از این حمایت محروم شود امنیت خاطر او به خطر می افتد و بر اثر آن، روحیه استقلال طلبی و حادثه جویی را از دست می دهد؛ لذا در برخی از اخبار و روایات لزوم تأمین امنیت کودک به مادران توصیه شده و پاداش های عظیم برای این کار معین گردیده است.
کودکان در سنین اول زندگی باید آزاد باشند. اگر محیط خانواده در این دوره سرد و خشن باشد و کودکان از آزادی و آسایش لازم محروم باشند قهراً این وضع در رشد عاطفی و اجتماعی آنان تأثیر می گذارد؛ به گونه ای که در دوره های بعدی با دیگران همکاری و محبت نخواهند داشت.
احساس ایمنی در بزرگ سالی ریشه در دوران پیش از دوسالگی دارد.
افتادن در دوره نوپایی به معنای شکست خوردن نیست. صدمه دیدن به این معنا نیست که جهان جای خطرناکی است. صدمه دیدن راه طبیعت است تا که به کودک، حد و مرزها را نشان دهد.
وقتی والدین روند طبیعی آموزش را تحریف می کنند، ثمره اش احساس دردی روانی است که مراد، طبیعت نبوده است. اگر کودک، صدمه دیدن را با ضعیف و بی کفایت بودن یا در معرض خطر و تهدید احساس کردن هم معنا بداند، فضایی برای بالندگی معنوی درونی باقی نمی ماند. زیرا بدون احساس ایمنی، جهان همواره دور از دسترس می ماند. و شخص می کوشد تا در این جهان احساس ایمنی کند. حال آن که بدون غلبه بر تأثیرات حک شده اوان کودکی نمی توان به امنیت رسید.

احساس وابستگی
نوزاد، موجود بسیار ناتوانی است که بدون حمایت دیگران نمی تواند زنده بماند و پرورش یابد. او موجود محتاجی است که نیازمندی هایش را باید دیگران برطرف سازند. پیش از تولد که در رحم مادر زندگی می کرد، جای گرم و نرمی داشت و غذا و حرارتش را مادر تهیه می کرد و او آرام و راحت در گوشه ای خفته بود و اصلاً به نیازمندی هایش توجه نداشت. اما وقتی که به دنیا آمد، احساس نیازمندی می کند. شاید نخستین احساس نوزاد، احساس سرما و بعد از آن احساس گرسنگی باشد. برای اولین بار درک می کند که برای تأمین حرارت و غذا به دیگری نیازمند است. در این مرحله از وجود، کسی را نمی شناسد. نیازمندی خود را فطرتاً درک می کند و به سوی یک قدرت مطلق و ناشناخته ای که نیازمندی هایش را برطرف می سازد، توجه دارد و خود را به آن قدرت مطلق وابسته می داند و از او انتظار دارد که نیازمندی هایش را برطرف سازد. کودک از همان آغاز زندگی، احساس وابستگی و تعلق می کند و این احساس، در تمام مراحل زندگی او باقی خواهد ماند. اگر گرسنه یا تشنه شود، برای جلب توجه دیگران گریه می کند، به سینه مادر می چسبد و از نغمه ها و نوازش های او احساس آرامش می کند. اگر درد یا ناراحتی داشته باشد یا بترسد و یا احساس خطر کند، به دامن مادر پناه می برد.
همین احساس وابستگی و نیاز است که بعدها به صورت تقلید از دیگران که یک وابستگی روانی است، نمودار می گردد و کودک، اخلاق و رفتار خود را از روی اخلاق و رفتار اطرافیانش قالب ریزی می کند. همین احساس تعلق است که بعداً به صورت بازی های اجتماعی و همکاری با گروه و دوست گیری خودنمایی می کند. علاقه به همسر و فرزند و فداکاری و وفاداری به آن ها نیز از همین احساس سرچشمه می گیرد. تمایل به اجتماع و روح همکاری و تعاون نیز نموداری از همین احساس است. بنابراین، احساس وابستگی را نمی توان کوچک و ناچیز شمرد، بلکه وسیله پرارزشی برای شخصیت سازی و تربیت اخلاقی و اجتماعی کودک است.
اگر احساس تعلق و وابستگی به طور صحیح رهبری و ارضاء شود، کودک احساس آرامش و دل گرمی می کند و با اعتماد و خوش بین می شود. روح امیدواری و توکل در دلش زنده می ماند. به دیگران خوش بین می شود و به زندگی اجتماعی و تعاون و همکاری گرایش پیدا می کند. مردم را دوست می دارد و به همکاری آنان امیدوار می گردد. وقتی به اجتماع خوش بین شود، با آنان همکاری و برای شان فداکاری می کند. افراد اجتماع نیز وقتی او را خیرخواه و خدمت گزار شناختند، به او اظهار علاقه می نمایند.
برعکس، اگر این احساس گرانمایه سرکوفته شد و به طور صحیح مورد استفاده قرار نگرفت، زندگی اجتماعی کودک را از مسیر درستی که خدا برایش مقرر فرموده منحرف خواهد ساخت. روان پزشکان عقیده دارند که بسیاری از ترس ها و دلهره ها، بی اعتمادی ها و بدبینی ها، خجلت ها و گوشه گیری ها، افسردگی و اضطراب ها و حتی خودکشی ها و جنایت ها، از حوادث دوران کودکی سرچشمه می گیرد.
اگر می خواهید احساس وابستگی کودک را به خوبی ارضاء کنید، همواره بهترین پشتیبان او باشید و هنگام گرسنگی، غذایش بدهید و وسیله آسایش و راحتی او را فراهم سازید.
اگر درد یا ناراحتی پیدا کرد، فوراً به دادش برسید. خواب و خوراکش را مرتب سازید؛ به طوری که هیچ گونه نگرانی نداشته باشد و احساس آرامش کند.
نوزاد را کتک نزنید. او کسی را نمی شناسد و تنها نیازمندی خویش را درک می کند و به یک قدرت ناشناخته ای اتکا دارد و با زبان گریه به او پناه می برد و اظهار نیاز می کند. شما با کتک زدن او را مأیوس و بدبین نگردانید.
در همه حال یار و پشتیبان کودک باشید. اگر میل دارد کاری را انجام دهد و نمی تواند، کمکش کنید. با نوازش و اظهار محبت دل گرمش سازید. در مواقع لازم از او حمایت و طرفداری کنید. اگر نگرانی دارد و احساس عدم امنیت می کند، اسباب نگرانی اش را برطرف سازید و او را خاطر جمع گردانید.
هیچ گاه او را تهدید نکنید که «می روم و تو را همین جا می گذارم»، زیرا همین تهدید ممکن است در روحش اثر بدی بگذارد و او را نگران و پریشان سازد. بچه دوست دارد که محبوب پدر و مادر و دیگران باشد و از این که او را دوست نداشته باشند، جداً نگران است. او همواره سعی دارد که علاقه و محبت آن ها را حفظ کند. بعضی از پدر و مادرها از این وسیله استفاده می کنند و کودک را تهدید می نمایند که اگر فلان کار را انجام ندهی، دیگر تو را دوست ندارم. اما شما از این حربه استفاده نکنید، زیرا این قبیل تهدیدها ممکن است به تدریج آثار بدی در روح کودک بگذارد و اعتماد و آرامش را از او بگیرد واسباب ضعف اعصاب و اضطراب درونی او را فراهم سازد. اگر گریه می کند و یا داد می زند، نمی خواهد با گریستن شما را ناراحت سازد، بلکه می خواهد توجه شما را جلب کند تا به فریادش برسید. با صبر و درایت علل ناراحتی او را پیدا کنید و برطرف سازید تا آرام گردد. اگر برای گریستن او را تهدید کنید و یا کتک بزنید، ممکن است خاموش گردد، اما چه خاموشی ای، یک خاموشی اضطراب آمیز مأیوسانه بسیار خطرناکی که ممکن است آینده اش را دگرگون سازد.
بچه همیشه به وجود پدر و مادر دل گرم است و از جدایی وحشت دارد. هیچ گاه از
مرگ خودتان با او صحبت نکنید. زیرا اسباب نگرانی و وحشت او می شود. اگر بیمار شدید، دم از مرگ مزنید، بلکه بچه های خودتان را امیدوار و دل گرم سازید. اگر ناچارید مدتی بچه ها را تنها بگذارید و دور از آن زندگی کنید، قبلاً آن ها را آماده و دل گرم سازید و سپس به مسافرت بروید. بعداً هم همواره روابط خودتان را حفظ کنید و با آن ها مکالمه داشته باشید.
اگر بچه شما مریض شد، برای مراعات پرهیز یا خوردن دارو، او را به مردن و خوب نشدن تهدید نکنید، بلکه در این موارد از تشویق استفاده کنید و او را به خوب شدن امیدوار سازید. حتی اگر بیماری خطرناکی دارد، پریشانی و اضطراب خودتان را از او پنهان سازید. به طور خلاصه، در تمام دوران عمر، طوری با فرزندان خویش رفتار کنید که شما را بهترین غم خوار و پشتیبان خود بدانند. اما گفتنی است که حمایت از کودک و اظهار محبت، باید به مقدار لازم و در موارد ضروری باشد؛ به طوری که او را لوس بار نیاورد و مزاحم استقلال و اعتمادبه نفس اش نباشد.
در جایی که کودک واقعاً ناتوان است و احتیاج به حمایت دارد، باید از او حمایت کرد، اما اگر خودش قدرتمند است و احتیاجی به کمک ندارد بلکه برای حکومت و تسلط بر دیگران داد و فریاد می زند، نباید به او اعتنا کرد.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.