حس استقلال در کودکان، چگونه تقویتش کنیم؟
کودکان با انجام کارهای بیشماری به والدین خود میفهمانند که چرا آنها نسبت به کاری میلی ندارند یا از زیر آن در میروند.
تقویت حس استقلال در کودکان چگونه امکان پذیر است؟ برای دانستنش در ادامه مطلب همراه ما باشید.
به کودکان حق انتخاب بدهید.
شاید پرسیدن سؤالاتی از کودک مثل: آیا نصف لیوان شیر میخواهی یا یک لیوان پر، نان تست نرم میخواهی یا خشک، تا حدودی بیاهمیت در نظر گرفته شود اما با هر انتخاب کوچک فرصت بیشتری برای کنترل زندگی خودش به دست میآورد.
کودکان با انجام کارهای بیشماری به والدین خود میفهمانند که چرا آنها نسبت به کاری میلی ندارند یا از زیر آن در میروند. تو باید دارو بخوری ... بسه دیگه روی میز نزن ... برو تو رختخوابت.
اگر در مورد چگونگی انجام کاری به کودکانمان حق انتخاب بدهیم درواقع همین انتخاب تا حدودی از عدم رضایت آنها برای انجام کار میکاهد. "میدانم چقدر از این دارو بدت میآید، با آن آبپرتقال میخوری یا آب؟ وقتی روی میز میزنی من را اذیت میکنی. باید روی میز نزنی و اینجا بمانی یا اگر میخواهی بزنی، برو تو اتاقت. مامان و بابا میخواهند باهم صحبت کنند و تو هم باید بری تو رختخوابت. دلت میخواهد بخوابی یا میری تو رختخواب و کمی بازی میکنی؟"
برخی از والدین دربارۀ استفاده کردن از این مهارت چندان احساس راحتی نمیکنند. آنها ادعا میکنند انتخاب اجباری، یک انتخاب واقعی نیست و درواقع روش دیگری برای تحتفشار گذاشتن کودک است.
روش دیگر این است که از بخواهیم انتخابهایی پیشنهاد بدهد تا موردقبول همه باشد. در اینجا داستانی را پدری تعریف کرده که تجربه داشته است.
"من و همسرم میخواستیم با تونی سهساله از خیابان بگذریم. تونی از اینکه دستش را بگیرم بدش میآید و معمولاً تلاش میکند تا خودش را رها کند و بعضی وقتها دستش را وسط خیابان از دستمان رها میکند. این بار قبل از آنکه از خیابان رد شویم، گفتم: تونی، میفهمم چه احساسی داری. تو باید دست من یا مامان را بگیری و از عرض خیابان عبور کنی یا روش مطمئن و ایمن دیگری که داری پیشنهاد بدهی. تونی چند ثانیه فکر کرد و گفت: من کالسکه را میگیرم و به نظر ما راهحل خوبی بود."
به تلاش و کوشش کودک احترام بگذارید.
ما معمولاً فکر میکنیم وقتی به کودکی بگوییم: آسان است، وی را تشویق کردهایم و اکنون دریافتهایم که با گفتن امتحانش کن، آسان است، چندان کمکی به وی نکردهایم. زیرا اگر او در انجام کار سادهای موفق شود، احساس میکند که کار چندان بزرگ و شاقی نکرده است و اگر شکست بخورد، آنوقت او از عهدۀ کار سادهای برنیامده است.
بنابراین اگر به او بگوییم "نه کار سادهای نیست" یا "آن میتواند سخت باشد" یک سری پیامهای دیگری به او میدهیم. زیرا اگر او موفق به انجام آن شود به خود افتخار میکند که از پسکار سختی برآمده است و اگر شکست بخورد حداقل ازخودراضی است زیرا میداند آن کار محول شده سخت بوده است.
برخی از والدین احساس میکنند وقتی میگویند "این کار میتواند سخت باشد" احساس تصنعی و ساختگی به آنها دست میدهد. اما اگر با دید یک کودک بیتجربه که اولین بار است میخواهد آن را انجام دهد به آن کار بنگرند، درواقع سخت است. (از گفتن این کار باید برای شما سخت باشد پرهیز کنید. زیرا کودک با خودش فکر میکند چرا این کار فقط برای من سخت است و چرا برای دیگران سخت نیست؟)
برخی از والدین بیان میکنند که برایشان غیرقابلتحمل است گوشهای بایستند و به تلاش کودکشان نگاه کنند و جز همدردی کاری برایشان نکنند. ما پیشنهاد میکنیم بهجای اینکه بروید و کار را بگیرید و خودتان انجام دهید، اطلاعات مفیدی در اختیار آنها قرار دهید: "گاهی اوقات قبل از بالا کشیدن زیپ، فشار دادن قسمت انتهایی آن بسیار مفید است".
"گاهی اوقات چارۀ کار این است که قبل از ساختن مجسمۀ گلی، اولش چند تا گلولۀ گلی درست کنی. برای اینکه بتوانی قفل رمز را ببندی، چارۀ کار این است که شمارههای آن را چند بار بچرخانی."
ما دوست داریم از کلمه و عبارت "چارۀ کار این است" استفاده کنیم زیرا اگر آن راهکار مفید نباشد، کودک احساس بیکفایتی نمیکند. این بدین معناست که ما نباید کاری برای کودکمان انجام دهیم که خودشان میتوانند انجام دهند.
ما مطمئنیم هر یک از والدین خودشان تشخیص میدهند که چه موقع کودک خسته است و به توجه بیشتری نیاز دارد یا حتی به ناز و نوازش احتیاج دارد. در چنین مواقعی میتوانید موهایش را شانه بزنید یا جورابش را بپوشانید. اگرچه ما بهعنوان والدین آنها میدانیم هدف اصلی، کمک به کودک است که مسئولیت کارهای خودش را بر عهده بگیرد. ما نیز میتوانیم با آرامش و لذت گاهی اوقات کارهای وی را انجام دهیم.
زیاد سؤال نپرسید.
سؤالات معمولی کجا بودی؟... بیرون؟ ... چی کار میکردی؟... "هیچی" ، چنین پاسخهایی بدون زمینه داده نمیشوند. روشهای دفاعی که کودکان از آنها در برابر سؤالاتی که آمادگی پاسخگویی به آن را ندارند، عبارتاند از: "من نمیدانم یا من را تنها بگذار".
یکی از مادرها احساس میکرد اگر از پسرش سؤال و جواب نپرسد، مادر خوبی نیست اما وقتی روش بمباران سؤال و جواب را کنار گذاشت و باعلاقه به حرفهای او گوش داد، او خودش جریان را برایش تعریف کرد.
آیا این بدین معناست که اصلاً نباید از فرزندانمان سؤال بپرسیم؟ نه اصلاً. اما درواقع باید نسبت به تأثیر سؤالات بر روی فرزندمان آگاه باشیم.
نکته: یکی از سؤالات متداول والدین که روی کودک فشار میآورد این است که: امروز بهت خوش گذشت؟ چه سؤال نابجایی از کودک میشود؟ نهتنها از کودک انتظار دارند که در مراسمی (مدرسه، بازی، اردو) شرکت کند، بلکه انتظار دارند به او خوش گذشته باشد. در این شرایط کودک نهتنها بار ناامیدی خود را بر دوش میکشد بلکه اوضاع والدین خود را نیز باید تحمل کند، زیرا کودک احساس میکند که اگر به آنها بگوید به او خوش نگذشته است، آنها را ناراحت کرده است.
در دادن پاسخها زیاد عجله نکنید.
کودک در طی دوران رشد خود سؤالات عجیبوغریبی میپرسد. رنگینکمان چیه ... چرا مجبوری بروی دانشگاه ... چرا نوزاد به آنجایی برنمیگردد که ازآنجا آمده ...
برخی از والدین احساس میکنند با این سؤالات در شرایط ناخوشایندی قرارگرفتهاند و فوراً در ذهنشان به دنبال راهحل سریع و مناسبی میگردند. فشاری که آنها به خودشان وارد میکنند غیرضروری است.
معمولاً وقتی کودکان سؤالی را مطرح میکنند، درواقع به پاسخهای آن کمی فکر کردهاند. آنچه کودکان بیشتر به آن نیاز دارند، بزرگتری است که مانند یک مشاور، در گسترش و جستجوی افکارش به وی کمک کند. برای بزرگترها همیشه فرصت هست که جواب صحیح را بگویند، البته درصورتیکه پاسخ آن همچنان اهمیت داشته باشد.
با دادن پاسخهای سریع و صحیح درواقع هیچ لطفی در حق کودکانمان نکردهایم. گاهی اوقات بهتر است که سؤالاتشان را به خودشان برگردانیم.
پس تو در این مورد تعجب میکنی؟ ... خودت چی فکر میکنی؟ ... ممکن است این سؤال را مجدداً تکرار کنید؟ اصلاً لزومی ندارد که عجله کنید، مراحل جستجوی پاسخ سؤال بهاندازۀ خود سؤال مهم است.
کودکان را تشویق کنید که از منابع خارج از خانه استفاده کنند.
یکی از راههایی که بتوانیم میزان وابستگی کودک به خانواده را کاهش دهیم، نشان دادن جامعهای بزرگتر و منابع ارزشمندی که در انتظار آنهاست، میباشد. جهان بیرون از خانه مکان امنی است. هرگاه کمک لازم دارید از آن استفاده کنید.
جدا از اینکه این روش فوایدی برای کودکان دارد، این کار والدین را از سنگینی بیشازحد مسئولیت رها میکند. مشاور مدرسه میتواند عادت مناسب و رژیمهای غذایی را به کودکانمان توضیح دهد، فروشندگان میتوانند به کودکان توضیح دهند کفشهای کتانی چه بلایی سر پا در میآورند، کتابداران میتوانند به نوجوان در انجام تحقیق کمک کنند تا با مقالۀ دشوارش دستوپنجه نرم کند. گاهی اوقات چنین منابعی اثربخشی بیشتری نسبت به حجم بیاندازه حرفهای پدر و مادر دارند.
ناامید نشوید.
بیشتر لذت زندگی در خیالپردازی، پیشبینی آینده و برنامهریزی نهفته شده است. اگر تلاش کنیم کودکان را ناامید سازیم درواقع آنها را از انجام تجربیات ثمربخش محروم ساختهایم.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼