چگونه پدر و مادرمان را برای بیرون رفتن راضی کنیم؟
بسیاری از والدین وقتی که یک کودک ده تا سیزده ساله بودند، در زمان خودشان، آزادی بیشتری داشتند، اما در زمان حال به فرزندان خود کمتر آزادی می دهند.
بسیاری از والدین وقتی که یک کودک ده تا سیزده ساله بودند، در زمان خودشان، آزادی بیشتری داشتند، اما در زمان حال به فرزندان خود کمتر آزادی می دهند؛ زیرا والدینی که در زمان گذشته زندگی می کردند ، در مقایسه با زمان حال ، شاهد جرم جنایت نبودند.
رسانه های ارتباط جمعی مرتب در حال پخش کردن فیلم های ترسناک و رعب آور در مورد سوءاستفاده جنسی ، کودک ربایی ، قتل و معضلات دیگر جامعه هستند.
حتی در مدارس هم وقایع ناخوشایندی روی می دهد و برخی از بچه ها اسلحه ی سرد با خود به مدرسه می آورند . کودکان گاه با برخوردهای بسیار پرخاشگرانه ای مواجه می شوند و در مواردی قربانی خشونت میشوند.
والدین احساسات گوناگونی درباره ی مستقل شدن فرزندشان دارند. آنها دوست دارند فرزندشان کارهای شخصی خودش را به تنهایی انجام دهد ، ولی از این کار وحشت دارند.
احساسات بچه ها ، لطیف ، روشن و واضح است. اکثر آنها ناراحتی و نگرانی های خود را با افراد بزرگسال در میان نمی گذارند زیرا تصور می کنند که پدر و مادرشان بیش از حد لزوم آنها را کنترل می کنند : (( کسی نمیخواهد به من آسیب برساند )) ، (( من میتوانم مواظب خودم باشم )) ، (( چرا با من مثل بچه ها رفتار می کنی؟!)) ، (( نگران نباش ، هیچ اتفاقی نمی افتد! )).
به هر حال در زندگی امروز ، تنش های زیادی وجود دارد. اکثر والدین بسیار محتاط هستند.
بچه های ده ، یازده ساله نسبت به کودکان دوازده ، سیزده ساله ضعیف تر هستند و طبیعتا به مراقبتت بیشتری احتیاج دارند. اما همه ی کودکان در این گروه سنی آسیب پذیرند و به نظارت و ایجاد محدودیت توسط والدین نیاز دارند.
در این سنین ، هنگامی که کودکان خارج از خانه هستد ، کسی باید همراه آنها باشد ؛ چون هنگام تنهایی در معرض خطر بیشتری قرار می گیرند و دردسر درست می کنند : (( تو نمیتوانی تنها به پارک بروی ، اما اگر (( سارا )) همراهت باشد ، به تو اجازه می دهم )).
اگر او را با دوستانش به سینما می فرستید ، برای او توضیح دهید که از دوستانش جدا نشود و تنها به دستشویی نرود.
اگر با دوستانش در خانه است ، هر از گاهی به آنها سر بزنید و اگر نزدیک شما نیستند ، با او تماس تلفنی داشته باشید یا از فرد دیگری بخواهید که او را کنترل کند.
اگر در مرکز خرید مشغول خرید کردن هستید و فرزند دوازده ساله تان به همراه دوستش در قسمت دیگری از مرکز خرید هستند ، از دور مواظب آنها باشید.
ممکن است اجازه دهید که تنها به خانه ی دوستش که در نزدیکی خانه ی شما قرار دارد ، برود . به او بگویید وقتی به خانه ی دوستت رسیدی ، به من تلفن بزن و هنگام خروج از آنجا نیز به من خبر بده.
احتمالا از این همه محدودیت که برای او ایجاد کرده اید ، ناراحت میشود ، مخصوصا اگر به او اجازه نمی دهید که تنها به جاهای مختلف برود و عقیده دارید آنجا محیط مناسبی برای بچه ای به سن او نیست.
هر گاه از شما پرسید : (( چرا نمیتوانم تنها بروم؟)) صحیح نیست که علت نگرانی خود را برای او توضیح دهید ، به او بگویید : (( دوست ندارم که بگذارم آنجا بروی ، اگر همراه بزرگ تر از خودت بروی بهتر است )) ، (( تو در سنی نیستی که بتوانی تنها به آنجا بروی)).
ممکن است او دوست نداشته باشد این حرف ها را بشنود ، اما زیاد هم متعجب نمیشود ، چون در این مورد چیزهای زیادی شنیده و از طریق وسایل ارتباط جمعی دیده است و مدت زمان زیادی رفتارهای شما را در این مورد مشاهده کرده و تا حدودی نگرانی شما را می فهمد.
او این نکته ها را درک میکند که شما در خانه و در ماشین را قفل می کنید. همیشه گفته های شما و بقیه ی افراد را شنیده است که می گویید : (( دزد به چند خانه آن طرف تر برای سرقت رفته است )) ، (( من در این موقعیت نگران امنیت دخترم هستم که میخواهد به دانشگاه برود )) ، (( وقتی در خیابان ماشین پارک میکنم ، نگران هستم)) ، (( از این که با خود پول زیادی همراه ببرم ، می ترسم )).
محیط اطراف و جایی که زندگی میکنیم ممکن است ترسناک باشد ، اما نباید فرزندتان را از دنیای بیرون بترسانید یا او را محدود کنید .
بلکه تا آنجا که امکان دارد از او مراقبت کنید و او را راهنمایی کنید ، استقلال او را در حد لزوم کنترل کنید تا امنیت و سلامتی او به مخاطره نیفتد.
نظر کاربران
سلام من 12 سالمه ( کلاس هفتمم ) پدر ، مادرم به هیچ عنوان اجازه نمیدن حتی با دوستام از خونه بیرون برم.
دیگه خسته شدم
سلام من 14 سالمه اما مادر و پدرم فکر میکنن اگر تنها بیرون بروم میخواهم چیزی رو ازشون پنهان کنم
سلام من 15 سالمه ولی مامان بابام اصلا نمیزارن با دوسام برم بیرون همش ترس از امن نبودن جامعه دارن وهمش میگن تو بچه ای ولی هرچی میگم مواظبم گوش نمیدن چیکار کنم؟پوسیدم توخونه.....
منم ۱۵ سالمه نمیزارن برم بیرون حتی اگه با یکی هم بخام برم که پدرمادرم بهش اعتماد دارن بازم نمیزارن بهش میگم ب من اعتماد داری میگه اره ب جامعه اعتماد ندارم فک میکنه من زود گول میخورم
من 12 سالمه و مامانم و بابام اصلا اجازه نمیدن که تا سر کوچه هم برم امروز هم همه ی دوستام رفتن در ولی من نمی تونم هیجا برم.
خسته شدم............
من ۱۵ سالمه بابام مرده داداشم و مامانم میگن بیرون رو این میشه بیرون نرو بچه ای بعد میگم باشه الان من به سیم آخر زدم بعد هی هیچی نگو نگو من پسرم ویخوام گوشمو سوراخ کنم چون خوشم میاد میگن نه سوراخ کنی فلان میشه این میشه زشته بابا آخه اگه زشت بود این همه آدم نمیکردن بعد ساعت ۹ شب میتوام برم سر کوچمون داداشم نمیزارع
من ۱۶ سالمه ولی حتی مدرسه ک سر کوچمونه هم نمیزارع برم میگه ب مردم اعتماد ندارم
اصلا نمیدونم چیکار کنم
دیوونه شدم....
همه دوستام پز میدن ولی نمیزارع میگ هرجا بگی میبرمت ولی هر چقدر میگم بریم سرکوچه نمیاد
حتی پسراام مسخرم میکنن
خوشبحالتون من ۲۲ سالمه و پدرم حتی میبره دانشگاه و میاره تا حالا تنهایی مغازه سر کوچهم نرفتم واقعا. نمیدونم چیکار کنم /تاحالا واس خودم زندگی نکردمو سختگیر ترین پدر دنیارو دارم فکنم
من١٤سالمه اصلا خانوادم نميزارن برم بيرون مخصوصن پدرم مادر زياد گير نميده ولي بابام واقعا سخت گيره ن ميزاره آرايش كنم ن ميزاره برم بيرون واقعا خسته شدم دوستام هميشه تنها ميرن بيرون ولي من اصلا
من۱۹سالمه یکساله ک مدرسم تموم شده واصلن بیرون نمیرم ینی خانوادم این اجازه رو نمیدن که من برم بیرون اجازه هیچکاری رو ندارم دیگه احساس خوبی به خونمون ندارم وقتی تو خونه هستم احساس آرامش ندارم.. کاش میشد ک جواب بدید یا رهنمایی کنید!
پاسخ ها
همراه عزیز نی‌نی‌بان، اگر سوالی از متخصصان دارید در آدرس زیر مطرح کنید
https://bit.ly/31AMOqp