برخورد با سوگ در کودکان، چگونه؟
اصطلاحاتی نظیر سوگ، سوگواری و داغدیدگی به واکنشهای روانشناختی در افرادی اشاره دارد که بازمانده فقدانی بزرگ و قابل توجه هستند.
اصطلاحاتی نظیر سوگ، سوگواری و داغدیدگی به واکنشهای روانشناختی در افرادی اشاره دارد که بازمانده فقدانی بزرگ و قابل توجه هستند. این تظاهرات اندوهناک در هر گروه سنی، به شیوه خاصی دیده میشود. در کودکان هم مثل بزرگسالان، تظاهر سوگ به عوامل مختلفی از جمله هنجارها و انتظارات فرهنگی بستگی دارد. به طور مثال در بعضی از فرهنگها هیجانات شدیدی ابراز میشود ولی در برخی از فرهنگها انتظار میرود که شخص صبورتر و باهیجانات کنترل شدهتری واکنش نشان دهد. هر ساله تعدادی کودک و نوجوان با مرگ افراد نزدیک خانوادهشان روبرو میشوند. مرگ خواهر، برادرها دومین علت تجربه سوگ در میان کودکان است.
البته اگر به این آمار مرگ اقوام، آشنایان، دوستان، معلم و حیوانات خانگی را نیز بیفزاییم میبینیم درصد زیادی از کودکان این احساس را تجربه میکنند. واکنشهای سوگ در کودکان به سطح رشدی و تکاملی آنها و درک آنها از مفهوم مرگ بستگی دارد و مشخصا مشابه واکنشهای بزرگسالان نیست. حتی نقل مکان و مهاجرت، تجربه آزار جنسی، گاهی از دست دادن وسایل شخصی و اسباب بازیها، از دست دادن یا نداشتن توانایی و مهارتی خاص، حوادث و بلایای طبیعی مثل سیل، زلزله و از دست دادن خانه و مدرسه هم میتوانند در کودک سوگ ایجاد کنند.
واکنش کودکان به مرگ عزیزان
کودکان همانند بزرگسالان تواناییهای شناختی و کلامی برای بیان احساسات خود ندارند. آنها بیشتر تمایل دارند که با حرکات بدنی و بازی احساسات خود را ابراز کنند. کودکان سوگواری را تکرار میکنند. آنها ممکن است سؤالات تکراری را بارها و بارها بپرسند. حتی ممکن است بخواهند داستان مرگ فرد مورد علاقه شان را بارها بشنوند.
واکنشهای رایج کودک به داغدیدگی عبارتند از: به دنبال شخص متوفی گشتن، دیدن خواب فرد متوفی، احساس حضور فرد متوفی در کنار خود، چسبیدن به آغوش والدین یا نزدیکان، بدخلقی، حساس شدن، کنار کشیدن از جمع، بازگشت به عقب در مرحله رشد، مثلا چهار دست و پا رفتن یا از شیشه شیر خوردن، انگشت مکیدن و شب ادراری، انکار.
مشکلات بدنی مثل تنگی نفس، از دست دادن اشتها، خستگی، دل درد، مشکلات خواب و سردرد هم از دیگر واکنشهای رایج کودک به داغ و سوگ هستند. بعضی کودکان ممکن است نگران باشند و ابراز کنند که همان بیماری یا مشکلی را که فرد از دست رفته داشته، دارند. خشم نیز یک واکنش طبیعی به سوگ است. لازم است که خشم در مسیر مناسب ابراز شود. برخی کودکان اما احساس گناه را تجربه میکنند. کودکان در سنین پایین یاد میگیرند که چیزهای بد زمانی رخ میدهد که او شیطنت کند. بعضی کودکان ممکن است فکر کنند که آنها باعث مرگ فرد محبوب خود شدهاند چون شیطنت یا بدرفتاری کرده بودند. باید به آنها اطمینان داد که مقصر نبودهاند.
احساس تنهایی، احساس ترس، اضطراب و نگرانی از اینکه افراد دیگر را هم از دست بدهد، وحشت از این که چه کسی از من مراقبت خواهد کرد یا چه کسی به ما پول خواهد داد، مشکلات تحصیلی و برخی بدرفتاریها در مدرسه یا گوشه گیری و انزوا هم ممکن است رخ دهد.
درک کودکان از مفهوم مرگ
نوزادی تا ۲ سالگی: هیچ درکی از مرگ ندارد اما به جدا شدن از مراقبین واکنش نشان میدهد و ممکن است بی قراری کند.
کودکان ۲ تا ۵ سال: تصور میکنند مرگ بازگشت پذیر است. افراد میمیرند و دوباره به زندگی بر میگردند. فکر میکنند بدن مرده هنوز میتواند ببیند، فکر کند و احساس کند. به معجزه و جادو فکر میکنند مثلاً آنها میتوانند آرزو کنند که او برگردد و او باز میگردد. ممکن است رفتار پرخاشگرانه نشان دهند. ممکن است سؤالاتی را بارها و بارها تکرار کنند. مرگ را ممکن است به عنوان یک تنبیه برای خود تلقی کنند و احساس مسئولیت داشته باشند. مواظب استفاده از لغات باشید. به خواب رفته یعنی او به رختخواب رفته و او گم شده یعنی او را پیدا نمیکنیم. از لغات مرگ و مرده استفاده کنید.
کودکان ۶ تا ۸ ساله: کم کم میفهمند که مرگ پایان است. نمیتوانند بفهمند که مرگ برای همه پیش میآید. در مورد مرگ احساس گیجی میکنند و نمیفهمند چه اتفاقی میافتد. شخصیتهایی مانند عزرائیل ممکن است باعث شوند کودک فکر کند مرگ یک فرد است. ممکن است پرخاشگری و بدرفتاری نشان دهد. ممکن است جزئیات مرگ را سؤال کند. ممکن است در مورد سلامتی احساس نگرانی کند. اغلب نگران است که خود او یا والدینش در معرض خطر باشند. این کودکان احساسات خود را بیشتر، ابراز میکنند به جای اینکه آن را پنهان کنند.
کودکان سنین ۸ تا ۱۲ سال: در مورد اینکه برای بدن مرده چه اتفاقی میافتد و همین طور در مورد فرایند مرگ کنجکاوی نشان میدهند. در تعامل با همسالان دچار مشکل میشوند. ممکن است احساس کنند که چرا این اتفاق برای من افتاده و چرا من مانند دیگران نیستم. در این موارد مهم است که راههایی را پیدا کنیم که اعتماد به نفس آنها خدشه دار نشود. شوکه شدن، انکار و خشم از عوارض شایع است. رفتار بازگشتی با چسبیدن بیش از حد به بزرگسالان ممکن است دیده شود. بیان شدید احساسات ممکن است در کودکان این سن ایجاد شود. بهتر است به آنها گوش دهیم؛ از آنها پذیرش داشته باشیم و حمایت کنیم. ممکن است به نظر برسد مرگ بر آنها هیچ تأثیری نداشته در نظر آنها هیچ اتفاقی نیفتاده است.
نوجوانان: بچهها در این سن، بهتر میفهمند که مرگ پایان زندگی دنیوی است. به این که روزی نوبت او هم میرسد فکر میکنند. در مورد آینده احساس ناامنی میکنند. ممکن است به مفهوم زندگی شک کنند. ممکن است احساسات بد خود را در سایر مشکلات نشان دهند. اغلب سعی میکنند احساسات خود را پنهان کنند تا دوستانشان آنها را غیر طبیعی ندانند. ممکن است نتوانند به راحتی بادوستان و خانواده صحبت کنند. نمیدانند باید به چه کسی رجوع کنند سؤالات مذهبی یا فلسفی میپرسند. در مود روح سؤال میکنند.
منبع:
روزنامه اطلاعات
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼