شهرزاد: آنچه میخوانید، مسائل و مشکلهایی است که ممکن است بیشتر شما با فرزندان خود داشته باشید. مشکلهایی که ممکن است بارها و بارها برای حل آنها تلاش کرده باشید، اما موفق نشده باشید. نکته قابل تأمل در مورد مشکلهای رفتاری کودکان این است که به هیچ عنوان والدین نباید از این مشکلها غافل شوند. چون ممکن است در آینده، همین مشکلها، مقدمهای برای بروز مشکلهای بیشتر و گستردهتر شوند و حتی ممکن است زندگی اجتماعی و کاری فرزندتان را نیز به خطر بیندازند. آنچه والدین باید درباره مسائل رفتاری فرزندانشان به آن توجه داشته باشند، این است که پدرها و مادرها باید بدانند که کودکشان به هر حال، روزی بزرگ خواهد شد و خواهناخواه، وارد اجتماع خواهد شد. بنابراین نهادینه کردن ارزشهای اخلاقی و رفتاری درست در کودک از همان کودکی، بر زندگی آینده کودک، تأثیر بسیار مهمی خواهد گذاشت.
کودکتان عادت دارد وسط حرف شما یا پدرش میدود
چرا نباید این رفتار را نادیده بگیرید: ممکن است کودک شما برای اینکه ماجرایی را برای شما تعریف کند یا سئوالی از شما بپرسد، خیلی هیجانزده باشد، اما اگر به او اجازه بدهید هر وقت که خواست، میان صحبت شما بدود، هیچوقت یاد نخواهد گرفت که در شرایط خاص، چهطور خوددار باشد. اگر این مسئله را به کودکتان یاد ندهید، او در آینده، در رابطههای اجتماعی خود هم، بسیار دچار آسیب خواهد شد. مردم معمولا دوست ندارند کسی حرفشان را قطع کند و این را یکی از نشانههای بیادبی میدانند. اگر این ارزش رفتاری، به کودک آموزش داده نشود، او گمان خواهد کرد که توجه همه باید به او باشد. این موضوع، توقعی ایجاد میکند که شما همیشه نمیتوانید پاسخگوی آن باشید.
چهطور این عادت غلط را اصلاح کنید: دفعه بعد که قرار است به کسی تلفن بزنید یا به دیدن دوستی بروید، از فرزندتان بخواهید ساکت باشد و وسط حرف شما ندود. بعد او را وادار به انجام کاری کنید. مثلا میتوانید یک اسباببازی که او خیلی دوست دارد و شما مدتهاست آن را پنهان کردهاید، به او بدهید تا با آن بازی کند. اگر او باز هم سراغ شما آمد و بازوی شما را کشید، او را به سمت صندلی یا مبل ببرید و به آرامی از او بخواهید بنشیند تا کار شما تمام شود. اگر باز هم مزاحم شد، به او بگویید که اگر همینطور مزاحم شود، آنچه را میخواهد به دست نخواهد آورد.
خشونت با دیگران
چرا نباید این رفتار را نادیده بگیرید: همه شما میدانید که وقتی فرزندتان را در حال کتک زدن همبازیاش میبینید، باید مداخله کنید، اما این نکته را هم به یاد داشته باشید که به هیچوجه نباید از رفتارهای به ظاهر دوستانهتر فرزندتان، مانند هل دادن یا نیشگون گرفتن، غافل شوید. باید در برابر این رفتارها هم، واکنش نشان دهید. روانشناسان معتقدند چنانچه این رفتارها تا سن هشت سالگی با واکنش والدین مواجه نشود، برای کودک به صورت یک عادت زشت درمیآید. کودکانی که چنین عادتهایی دارند، روحیه تجاوزکارانه دارند و مدام سعی میکنند به حریم هم سنوسالهای خود تجاوز کنند. همچنین غفلت والدین از این رفتار کودک، به او اینگونه القا میکند که آسیب رساندن به دیگران، کار بدی نیست.
چهطور این عادت غلط را اصلاح کنید: با رفتارهای خشن کودکان، در همان زمان و همان مکان برخورد کنید و آن را به بعد موکول نکنید. کودکتان را کنار بکشید و به او بگویید: «چرا دوستت را نیشگون گرفتی؟ اگر دوستت با تو همین کار را بکند، تو ناراحت نمیشوی؟» به او بفهمانید که هر کاری که دیگران را آزار بدهد یا به آنها آسیب برساند، غلط است و او اجازه انجام آن را ندارد. پیش از آنکه زمان بعدی بازی او با دوستش فرا برسد، به او یادآوری کنید که نباید بازیهای خشن انجام دهد. اگر او در خلال بازی عصبانی شد یا خواست در برابر رفتار بد دوستش، مقابله به مثل کند، به او کمک کنید خشمش را کنترل کند و دست به کاری خشن نزند؛ اما اگر در هر صورت، فرزندتان به حرفها و نصیحتهای شما گوش نکرد، بازی را تمام کنید و به این صورت، او را تنبیه کنید.
خود را به نشنیدن میزند
چرا نباید این رفتار را نادیده بگیرید: سه بار، چهار بار و حتی پنج بار به فرزندتان میگویید کاری را انجام دهد که او دوست ندارد انجام دهد. مثلا به او میگویید که سوار ماشین شود یا اسباببازیهایش را جمع کند. فرزندتان تنها به یک «باشه» بسنده میکند و در عمل، به حرف شما توجهی نمیکند. وقتی شما، بارها و بارها، یک خواسته را تکرار میکنید، به جای اینکه تعداد دفعههای تکرار، خواسته اول شما را به کودک یادآوری کند، به صورت قطاری از خواستهها درمیآید که کودک در فاصلههای زمانی مشخص، منتظر رسیدن آنهاست و البته هیچ توجهی هم به آنها نمیکند. این کار کودک، در واقع نوعی نمایش قدرت است و اگر شما به او اجازه دهید به این کار خود ادامه دهد، در آینده، بدقلق و غیرقابل کنترل خواهد شد.
چهطور این عادت غلط را اصلاح کنید: به جای اینکه از آشپزخانه، کودک را صدا بزنید و خواسته خود را مطرح کنید، بهتر است به سمتش بروید، در مقابلش ایستاده و خواسته خود را مطرح کنید. زمانیکه با او صحبت میکنید، از او بخواهید که به شما نگاه کند. لمس کردن شانههای کودک، صدا زدن نام او و خاموش کردن تلویزیون میتواند کمک کند که کودک، متوجه شما شود. اگر باز هم توجهی نکرد، او را جریمه کنید. مثلا میتوانید به او بگویید که اگر هنگام آمدن سر میز شام، یک بار صدایش کردید و مجبور شدید دوباره صدایش کنید، او یک روز از دیدن برنامه کودک محروم خواهد شد. اگر مجبور شدید سه بار صدایش کنید، او دو روز از دیدن برنامه کودک محروم خواهد شد. به نظر میرسد این راه حل که البته آخرین گزینه پیش پای شماست، در این مورد، مفید واقع شود.
میخواهد همه کارها را خودش انجام دهد
چرا نباید این رفتار را نادیده بگیرید: البته بسیار خوب است که کودک شما بتواند خودش برای خودش نان و پنیر درست کند و بخورد یا دیویدی کارتون مورد علاقهاش را خودش در دستگاه پخش بگذارد، اما اگر به او اجازه بدهید که همه کارها را خودش انجام دهد و کنترل همه کارها را خودش به دست بگیرد، در این صورت او هرگز نخواهد آموخت که باید از بعضی قانونها و اصلها پیروی کند و به اصطلاح، بچهای خودسر بار میآید.
ممکن است دیدن این صحنه که کودک دو ساله، سراغ کابینت آشپزخانه میرود و برای خودش یک کلوچه برمیدارد، برای خیلی از پدرها و مادرها خوشایند باشد، اما همین بچه وقتی به سن هشت سالگی رسید و به دیدن دوستش رفت، ممکن است سراغ کابیت آنها هم برود و فکر کند نیازی به اجازه گرفتن از مادر دوستش نیست.
چهطور این عادت غلط را اصلاح کنید: چند قانون کوچک در خانه وضع کنید و در مورد آنها با فرزندتان صحبت کنید. مثلا به او بگویید که هر وقت شیرینی خواست، باید اجازه بگیرد؛ چون قانون اینطور میگوید. مثلا اگر فرزندتان بدون اجازه شما تلویزیون را روشن کرد، به او بگویید آن را خاموش کند. به او گوشزد کنید که باید برای روشن کردن تلویزیون اجازه بگیرد. ممکن است در ابتدا اینگونه برخورد کردن با کودک، کمی ظالمانه به نظر برسد، اما کودک شما باید یاد بگیرد که همیشه قانونهایی هست که او باید از آنها پیروی کند.
اغراق کردن در گفتن حقیقت یا دروغ
چرا نباید این رفتار را نادیده بگیرید: فرزند شما صبح هنگام خوردن صبحانه میگوید: «مامان! روتختیام را کشیدم، اما پتو خیلی سنگین بود.» یا فرزندتان به دوستش میگوید که ماه پیش، همراه پدر و مادرش به کیش رفته و از آکواریوم بزرگ کیش بازدید کرده، در حالی که فرزند شما حتی یک بار هم سوار هواپیما نشده است.
ممکن است این مسائل از نظر شما چندان مهم به نظر نرسد، اما فرزند شما باید یاد بگیرد که صادقانه رفتار کند و از دروغ گفتن پرهیز کند. اگر کودک شما تصور کند که میتواند با دروغ گفتن، تصویر بهتری از خودش بسازد، ممکن است به دروغ گفتن عادت کند. بچهها ممکن است گاهی وقتها برای اینکه از زیر کاری که باید انجام دهند، شانه خالی کنند، دروغ بگویند یا ممکن است برای دور ماندن از دردسر کار اشتباهی که پیشتر انجام دادهاند، به دروغ گفتن متوسل شوند.
چهطور این عادت غلط را اصلاح کنید: وقتی فرزندتان به دوستش درباره رفتن به کیش دروغ میگوید، کنار او بنشینید و بگویید: «رفتن به کیش و دیدن آکواریوم بزرگ آنجا، خیلی خوب است و مطمئن هستم که خیلی هم به ما خوش خواهد گذشت. شاید هم روزی به کیش رفتیم، اما اینکه تو به دوستت بگویی رفتهای، در حالی که هرگز نرفتهای، اصلا کار درستی نیست.» بگذارید بداند که اگر همیشه راستگو نباشد، بعد از مدتی، مردم دیگر آنچه را که میگوید، باور نمیکنند. حتی میتوانید داستان «چوپان دروغگو» را برایش تعریف کنید.
راه دیگر این است که نسبت به انگیزههای او برای دروغ گفتن، دقیق باشید و به او بفهمانید که با دروغهایش، به هدفهایش نمیرسد. مثلا اگر به دروغ بگوید که دندانهایش را مسواک زدهاست، از او بخواهید که برود و دندانهایش را دوباره مسواک بزند. باز هم تأکید میکنیم که تعریف کردن داستان چوپان دروغگو، بسیار اثرگذار است. بچهها داستانها را خیلی دوست دارند و اگر این داستانها پیام اخلاقی داشته باشند، بچهها همیشه این پیامها را به خوبی دریافت میکنند.