مجاهد خضیراوی یکی از استعدادهای برجسته فوتبال ایران بود که از آبادان پا به عرصه فوتبال گذاشت. او با مهارتهای چشمگیر و سرعت فوقالعادهای از خود نشان داد، خیلی زود نظر تیمهای بزرگ را جلب کرد و آیندهای روشن برای وی به تصویر کشیده شد.
داستان تلخ یک حادثه
مهمترین رویداد زندگی خضیراوی که مسیر حرفهای او را به طرز چشمگیری تغییر داد و شاید بتوان آن را بزرگترین ضربه به این استعداد ناب دانست، به سن نوجوانی وی بازمیگردد. در سال ۱۳۸۰، او بهخاطر حضور در یک جشن تولد مختلط دچار حواشی سنگینی شد که او را به رعایت نکردن اصول اخلاقی متهم کرد. این اتفاق واکنشهای گستردهای در پی داشت و باعث شد او تحت محرومیتی سنگین قرار بگیرد. درحالیکه بسیاری بر این باور بودند که خضیراوی صرفاً قربانی شرایط اجتماعی و حساسیتها شده است. این بدترین اتفاق ممکن برای بازیکنی بود که از بارسلونا پیشنهاد داشت. محرومیت او از فوتبال غیرمنصفانه به نظر برسد.
پتانسیل و فرصتهای از دست رفته
یکی از مهمترین جنبههایی که این اتفاق تلخ برای خضیراوی به همراه داشت، از دست دادن فرصتهای بینالمللی بود. ادعا شده است که باشگاههایی مانند بارسلونا او را زیر نظر داشتهاند، اما حواشی و محرومیتها مانع از عملی شدن این پیشنهادها شد. این ماجرا باعث شد که نه تنها دوران حرفهای خضیراوی به خطر بیفتد، بلکه اثرات روحی و روانی سنگینی نیز به او وارد شود و افسردگی را تحمل کند.
افول حرفهای و وضعیت فعلی
پس از پایان دوران محرومیت، خضیراوی دیگر نتوانست به دوران اوج خود بازگردد و حتی در دید عموم، به بازیکنی نیمکتنشین تبدیل شد. بعدها نیز تلاشهای او برای حضور مؤثر در فوتبال حرفهای، محدود به فعالیتهای کادر فنی و مربیگری شد. او بهتازگی در تمرینات صنعت نفت آبادان تحت هدایت علیرضا منصوریان فعالیت داشته است، ولی حضورش دیگر بهعنوان ستارهای مطرح نیست.
درس تلخی از زندگی یک استعداد
مجاهد خضیراوی نشان داد که چگونه یک تصمیم نادرست یا حتی یک حضور ساده در محیطی به ظاهر نامناسب میتواند سرنوشت یک استعداد بزرگ را تغییر دهد. او که امیدهای زیادی برای آینده داشت، بهعنوان یکی از قربانیان حواشی اجتماعی فوتبال ایران شناخته میشود. این داستان نشان میدهد که حمایت درست از بازیکنان جوان – به خصوص در مناطق کمتر برخوردار – چقدر میتواند مهم باشد. هنوز نام او در یادها باقی است، و بسیاری از هواداران خوزستانی به زمانهای طلایی او با افسوس نگاه میکنند.
