به گزارش نی نی بان، با نمایش یک زندگی لاکچری ساختگی، دعوت به مدلینگ، میکاپآرتیستی یا کارهای پرزرقوبرق خارجی، قربانی بعدی را انتخاب میکنند. با وعدههایی از اقامت، درآمد بالا، و فقط «چند ماه کار ساده» در دوبی. اما واقعیت چیز دیگریست: اینها در واقع دلالان انساناند؛ مأمور به شناسایی، جذب و تحویل دختران به شبکههای بهرهکشی جنسی و دریافت چندهزار درهم پورسانت.
هیچکس از فرودگاه وارد این مسیر نمیشود؛ آغاز این جاده، پشت درهای بسته خانههاست. جایی که دختران نادیده گرفته شده، سالها قبل از رسیدن پایشان به مملکت غریب، تنها گذاشته شدهاند.
قاچاق دختران برای بهرهکشی جنسی، قبل از آنکه یک پروژه مجرمانه باشد، یک تراژدی روانی است و باندهای حرفهای این را بهتر از هر روانشناسی میدانند.
دخترانی که نه پناهی در خانه دارند، نه کسی که آنها را جدی بگیرد، سادهترین اهداف سیستماند. آنها با چند پیام اینستاگرامی، یا حرفهای پرزرقوبرق یک «دوست» یا «همکار» وسوسه میشوند: مدلینگ در دبی، آرایشگری در یک برند معتبر، یا کار تبلیغاتی با درآمد بالا. ویزا در کمتر از دو هفته صادر میشود، بلیت هم رایگان. گفته میشود همه هزینهها از قرارداد آینده تأمین میشود.
اما همینکه پایشان به مقصد برسد، همهچیز تغییر میکند. گذرنامه ضبط میشود. عکسهای خصوصی گرفته میشود. تهدیدها شروع میشود: «همکاری نکن، تصاویرت پخش میشه». ارتباط با خانواده قطع میشود و در نهایت جایی برای برگشت باقی نمیماند.
فریب در پوشش مدلینگ و آرایشگری: راهی بیبازگشت به دنیای زیرزمینی
بررسی پروندههای مطرحی چون شهروز سخنوری معروف به «الکس» و مستندات نیروی انتظامی، روشن میکند که دختران اغلب از طریق حلقههای آشنا جذب میشوند: دوستی که پیشتر به خارج رفته، فردی خوشظاهر و «باتجربه» در اینستاگرام، یا رابطی که با زبان نرم و وعدههای شغلی آنها را ترغیب میکند. وعدهها ابتدا کاملاً عادی به نظر میرسد: مدلینگ لباس، میکاپ آرتیست، یا همکاری با آژانسهای تبلیغاتی خارجی.
فرآیند اغفال نیز سریع و هدفمند است. طی دو هفته، کارهای ویزا و بلیت انجام میشود، آن هم با حداقل هزینه، چون گفته میشود که آژانس مربوطه از قراردادهای آینده سود خواهد برد. اما واقعیت از لحظهای که پا به خاک دوبی یا اربیل میگذارند تغییر میکند: شبکه قاچاق، با گرفتن عکسهای نیمهبرهنه و سپس برهنه، آنها را در عمل وارد دنیای بردگی جنسی میکند. این عکسها که به دختران گفته میشود «برای برند مشتری» ست، در واقع روی سایتهای روسپیگری بارگذاری شده و بهقیمتهای مختلف فروخته میشود.
در مرحله بعد، کنترل کامل صورت میگیرد: گذرنامه مصادره میشود، ارتباطها قطع میشود، تهدیدها آغاز میگردد. بسیاری از این دختران، به امید پول زیاد یا بازگشت سریع، در ابتدا مقاومت نمیکنند، اما خیلی زود درمییابند که دیگر اختیاری در کار نیست. تهدید به قتل، پخش تصاویر، و بیپناهی کامل در کشور بیگانه، راه بازگشت را برایشان میبندد.
فریب از کجا شروع میشود؟ استفاده از خلأهای روانی، اجتماعی و عاطفی
اما این دخترها چطور جذب میشوند؟ چرا فریب میخورند؟
شبکههای قاچاق، بهخوبی میدانند باید سراغ چه تیپ از آدمها بروند. آنها متخصص یافتن خلأها هستند؛ خلأهایی که نه فقط مالی بلکه روانی و عاطفیاند. در واقع، این باندها دقیقاً روی نقاط ضعف شخصیت قربانیان سرمایهگذاری میکنند:
سادگی و بیتجربگی
بیشتر قربانیان جواناند، کمسن و سال، و درک درستی از فضای واقعی خارج از کشور ندارند. آنها بدون تحقیق، بدون شناخت از ساختارهای قانونی، تنها با چند پیام رنگارنگ در اینستاگرام یا تلگرام قانع میشوند و فکر میکنند فرصت طلایی به سراغشان آمده.
طمع مالی و رؤیای ثروت سریع
بسیاری از این دختران از طبقههای متوسط یا پایین جامعهاند. بیکاری، فشار مالی، یا رؤیای «زندگی لاکچری» بدون زحمت، باعث میشود وعدههایی مثل «فقط سه ماه کار کن، بعدش آزاد هستی» را باور کنند. شبکههای قاچاق دقیقاً همین رؤیا را به طعمههایشان تزریق میکنند.
خلأ عاطفی و کمبود محبت در خانواده
شاید مهمترین و خطرناکترین زمینه، خلأهای عاطفیست. دخترانی که در خانوادهشان مورد توجه نبودهاند، هیچگاه محبت یا حمایت ندیدهاند، بیشتر مستعد جذب شدن به سوی کسانی هستند که دروغینترین محبتها را با حرفهایترین زبانها ابراز میکنند. قاچاقچیها اغلب نقش یک «دوست» یا «حامی» را بازی میکنند، اما تنها هدفشان، تسلط و بردگی است.
فریب از طریق فضای مجازی و زندگیهای ظاهراً لوکس
بسیاری از دختران، قبل از تصمیم، مدتی فعالیت شبکههای اجتماعی قربانیان قبلی را دنبال میکنند. کسانی که حالا دیگر بخشی از سیستم شدهاند و با انتشار عکسهایی از سفرها، هتلها، رستورانهای مجلل، زندگی مصنوعی خود را تبلیغ میکنند. این تصویر فریبنده از خوشبختیِ دروغین، همان قلابیست که ذهن خام و آرزومند را به دام میاندازد.
فریب با ویزای دانشجویی
پروندهٔ معروف شهروز سخنوری، یکی از مستندترین نمونههاست. شبکهای که شهروز سخنوری، ملقب به «الکس»، مدیریت میکرد، از جمله پیچیدهترین و سازمانیافتهترین باندهای قاچاق انسان در سالهای اخیر بود؛ شبکهای که زیر پوشش شرکتهای ظاهراً قانونی و از طریق صدور ویزا و اقامت تحصیلی، دختران و زنان ایرانی را به خارج از کشور، بهویژه مالزی، اعزام میکرد.
در این چرخه، همه چیز حسابشده پیش میرفت. الکس با خرج پول و نفوذ، موفق شده بود یکی از کارکنان ایرانی بخش پذیرش سفارت مالزی در تهران را جذب کند. همین ارتباط پشتپرده باعث میشد کارهای مربوط به اقامت و ویزا با سرعتی باورنکردنی انجام شود؛ گاهی در کمتر از ۲۴ ساعت. هدف، تنها گرفتن ویزا نبود؛ این پوشش ظاهری، مقدمهای برای ورود قربانیان به چرخه استثمار جنسی در مالزی و سپس در دیگر کشورها بود.
گزارشها نشان میدهد که این شبکه حتی با برخی کارکنان فرودگاه مالزی نیز ارتباطاتی برقرار کرده بود و در مواردی، با مهرهای جعلی روی گذرنامه، امکان خروج بیسروصدا و غیرقانونی دختران را به مقصد کشورهایی چون امارات یا کشورهای اروپای شرقی فراهم میکرد.
دختران مستقل یا اینجکتورها!؟
فعالیت الکس محدود به یک شهر یا یک کانال جذب نبود. او از ظرفیتهای انسانی و نفوذ شبکهاش در شهرهای مختلف ایران بهره میگرفت. یکی از روشهای جذب، استفاده از چهرههای پرطرفدار در فضای مجازی بود. الکس موفق شده بود افراد معروف در شبکههای اجتماعی را، با فالوورهای بالا، وارد چرخه کند؛ کسانی که با انتشار تصاویر لاکچری از زندگی خود، سبک زندگی فریبندهای را به نمایش میگذاشتند تا دختران جوان را جذب کنند.
شبکه تحت مدیریت الکس، ساختاری کاملاً سازمانیافته داشت. هر عضو در آن وظیفه مشخصی داشت. از کسانی که وظیفه جذب اولیه را بر عهده داشتند تا افرادی که کارهای اقامت، اعزام و کنترل روانی قربانیان را انجام میدادند. اصطلاحاتی نظیر «اینجکتور» (تزریقکننده) در این شبکه به کار میرفت؛ کسانی که وظیفهشان معرفی دختران به سیستم بود و بهازای هر قربانی، مبالغ هنگفتی دریافت میکردند. برای نمونه، فردی به نام "مسیح" دستکم ۳۰ دختر را به شبکه معرفی کرده بود.
حتی زمانی که برخی از این دختران ناچار میشدند برای تمدید ویزا یا دلایل دیگر به ایران بازگردند، سیستم بهقدری دقیق و فعال بود که فوراً نفرات جایگزین برای اعزام آماده میکرد. شبکه بهصورت مداوم در حال فعالیت بود؛ یک خط تولید انسانی که بدون توقف قربانی تولید میکرد و سود.
منبع: تبیان