چگونه عادت های بد را در سال ۱۴۰۴ کنار بگذاریم؟

از بزرگ ترین معضلات زندگی این است که به سختی میتوانیم عادات بد را کنار بگذاریم.اما هر چیزی چاره ای دارد.
به گزارش نی نی بان ، شروع سال جدید معمولا زمان مناسبی برای کارهایی است که نیاز به یک انگیزهی قوی دارند. یکی از این موارد، ترککردن عادتهای بدی است که هر کدام از ما داریم؛ عادتهایی که گاهی روزهای زندگی ما را تلخ و گاهی بسیار غمگین میکنند. امسال و در آغاز سال همراه ما باشید تا تعدادی از این عادات منفی را اول بشناسیم و بعد برای ترک آنها برنامه بریزیم.
هفت عادت مضر و آسیبرسان برای ترک کردن در سال جدید این موارد هستند:
سوگیری منفی
ما در اکثر اتفاقات و ارتباطهای زندگی، بیشتر تمایل داریم برداشتهای منفی داشته باشیم تا اینکه واقعیت را ببینیم و حقیقت را درک کنیم. این امر ممکن است به دلیل حفظ امنیت و رفاهمان باشد؛ اما دلیلش هر چه باشد، آسیبهای جبرانناپذیری را بر ما وارد میکند. برای نمونه تجسم کنید یکی از همکاران بدون اینکه به من نگاه کند، اخمآلود وارد دفتر کارش میشود؛ آنوقت ممکن است سریعا تصور کنم که او با من خصومتی دارد و دیدن من او را عصبانی کرده و همین برداشت کافی است تا رابطهی من با او دچار اختلال شود. اما شاید واقعیت چیز دیگر باشد؛
مثلا او در منزل با همسرش دچار مشکل شده و به همین خاطر امروز کمی عصبانی است و شاید اصلا زمانی که او از کنارم عبور کرد، متوجه حضور من نشد. بهترین راهحل برای جلوگیری از این قبیل سوگیریهای منفی، یافتن علت و دلایل حقیقی آن اتفاق است. در مثالی که ذکر شد، بهتر است از همکارمان بپرسیم آیا مشکلی پیش آمده است و از او دربارهی نحوهی رفتارش توضیح بخواهیم.
داشتن یک فرهنگ لغت ذهنی منفی
برای ذهن ما فرقی نمیکند که واقعیت چیست؛ هر چه که بر زبان آورده شود و بتواند در بدن ما احساس خاصی را زنده کند، جسم ما آن را یک پدیدهی واقعی میداند و آن را به همان صورت درک میکند؛ به همین دلیل در تعبیرها و نامگذاریها و معناسازی بسیاری از کلمات باید دقت کنیم؛ برای نمونه به یاد میآورم که در گذشتهای نه چندان دور همواره توصیه میکردند که اگر در کاری موفق نشدید، در دایرهی لغات خود کلمات شکست و ناکامی را خط بزنید و نگویید شکست خوردم، بلکه بهجای آن بگویید تجربهای جدید بهدست آوردم!
اگرچه تجربهکردن بار روانی مثبتتری نسبت به کلمه شکست دارد، اما باز هم نرسیدن به جواب معینی که ما آن را پیروزی مینامیم، احساسی منفی را در ما زنده میکند. در حقیقت «موفقیت» یا «پیروزی» رسیدن به جواب خاصی است که ما کار را بهخاطر آن انجام دادهایم و انتظار داریم به آن پاسخ خاص برسیم. این پاسخ را معمولا اطرافیان و جامعه بهعنوان موفقیت برمیگزیند یا اینکه ما آن را پیش از انجام عمل، بهعنوان پاسخ هدف انتخاب میکنیم.
در پایان کار، اگر به این پاسخ نرسیدیم، تمام تلاش ما به یکباره پوچ و بیارزش انگاشته میشود و یادمان میرود که این، ما بودیم که توافق کردیم آن پاسخ هدف ما تعیین شود و موفقیت یا پیروزی ما به حساب آید. درحقیقت هم شکست و هم پیروزی، جزو جوابهای توافقی و ذهنی ما هستند و اگر به پاسخ موردنظر نرسیدیم بهطورطبیعی باید پاسخ جایگزین دیگر بالا بیاید که این به معنای شکستخوردن و موفقنشدن نیست. به این ترتیب ما هیچوقت شکست نمیخوریم بلکه به پاسخی دیگر از آن رویداد دست مییابیم.
سازمانیافتن فعالیتها
افرادی را میشناسم که استادان صِرف برنامهریزیاند، اما آنها تنها برنامهریزی میکنند تا آرامش بگیرند و پس از برنامهریزی هیچ خبری از انجام فعالیت یا انجام کارهایی که برنامهریزی کردهاند، نیست. در مقابل آنها افرادی را دیدهام که دیوانهوار به دل کار میزنند و بسیار تلاش میکنند و با تمام وجود میکوشند تا آن کار را به هر قیمتی که هست، به پایان برسانند.
گاهی این اشخاص اواسط یا انتهای کار جا میزنند و دیگر نمیدانند باید چه کاری انجام دهند و اگر آن کار را به پایان برسانند، تازه در پایان کار یادشان میافتد که ای دل غافل! باید برگردند و قسمتهایی از آن کار را دوباره انجام دهند یا تغییراتی را در آن اعمال کنند. شاید در مقایسه با افراد دسته اول که برنامهریزان صِرف هستند، این گروه موفقتر باشند اما منابع و انرژی بسیار زیادی را هدر میدهند.
بهترین شرایط در انجام هر کاری آن است که ابتدا ساختار و اهداف مورد نظر برای رسیدن به هر بخش از کار مشخص شود و سپس در مرحله عمل، هر بخش از ساختار، خانهها و سلولهایی که در زمان برنامهریزی خالی گذاشته شدهاند، پر شوند.
سفسطه برنامهریزی
آیا تاکنون با شخصی برخورد کردهاید که قرار باشد کاری را برای شما انجام دهد و او محکم و قاطع به شما میگوید که این کار را ظرف سه روز انجام میدهد؛ اما با گذشت روزهای متعدد، میبینید او هنوز در ابتدای کار است و امکان دارد آن کار موردنظر بهجای سه روز در سی روز به پایان برسد؟
نه این شخص، بلکه خود ما هم عادت کردهایم خود را در زمان برنامهریزی و تخمین آنکه چقدر طول میکشد تا کاری را به پایان برسانیم، فریب دهیم و بیشازحد خوشبینانه به آن بنگریم. بهعنوان یک عادت بد به این موضوع بنگرید و تلاش کنید که واقعبین باشید؛ در غیر این صورت نهتنها دیگران به شما اعتماد نمیکنند، بلکه خودتان هم دیگر به خودتان اعتماد نخواهید کرد.
جزء نگری بهجای کلنگری
آیا میتوانید مفهوم این جمله را دریابید: «م ف ه و م ر ا ف ق ط د ر ک ل ن گ ر ی س ت ن م ی ت و ا ن د ر ک ک ر د.» مفهوم جمله قبلی از این قرار است: «مفهوم را فقط در کلنگریستن میتوان درک کرد.» متاسفانه در بسیاری از اتفاقهایی که در طول زندگی برایمان رخ میدهد، جذب اتفاقهای جزئی آن میشویم و کل را فراموش میکنیم و زمانی که تصمیم داریم کاری انجام دهیم، تنها به نتایج جزئی آن و چیزی که قابل مشاهده است، میپردازیم و بسنده میکنیم؛ درحالیکه تکتک کارهای ما وقتی با هم جمع میشوند، مفهوم متفاوتتری را رقم میزنند. همانطور که در جمله بالا دیدیم، حروف به تنهایی معنایی نداشتند، اما در کنار هم قرار گرفتنشان مفهوم متفاوتی را به ما نشان داد.
مقطعی نگاهکردن به رویدادهای مهم زندگی
متاسفانه عادت کردهایم که به بسیاری از رویدادهای مهم زندگی بهصورت مقطعی نگاه کنیم و زمانی که آن رویداد به وقوع پیوست، آن را فراموش کنیم؛ درصورتیکه در دنیای واقعی اینگونه نیست و بسیاری از رویدادهای زندگی به صورت موازی و پیوسته در کنار هم باید دنبال شوند؛ برای مثال تا هنگامی که درسخواندنمان تمام نشده است، نمیتوانیم شغلی داشته باشیم و یا با یافتن شغل، دیگر نیازی به یادگیری یا ارتقای سطح تحصیلات نداریم؛
به عنوان مثالی دیگر، بسیاری یافتن همسری مناسب و ازدواجکردن را بهعنوان پایان تلاششان در زندگی میدانند؛ درحالیکه دقیقا از لحظهی بعد از ازدواج این تعامل و رابطه ادامه مییابد و این تلاش باید برای حفظ زندگی پیوسته ادامه داشته باشد. باید به این نکته واقف باشیم که زندگیکردن، یادگیری، کارکردن و ازدواج همانند خطوط موازی هستند که در کنار یکدیگر در حال حرکتند و هیچیک باعث قطع یا توقف دیگری نمیشوند و هیچکدام نقطه پایانی ندارند.
نادیده گرفتن سلامتی
شاید بتوان آن را آسیبرسانترین عادت نامناسب و مضر در رفتار یک شخص دانست. هنگامی که از شخصی علت این نادیدهگرفتن را میپرسید، معمولا اولین پاسخی را که میشنوید این است: «در حال حاضر وقت ندارم؛ بعدا به آن خواهم پرداخت.» و حتی شاید بعضی بگویند «چه کسی حوصله فکرکردن به این موضوعات را دارد؛ اکنون حالش را ندارم.» و صد البته روشن است که این پاسخ آخری میتواند نشانه تنبلی خود شخص باشد.
این عادت نامناسب را میتوان به چند عادت مضر کوچکتر تقسیم کرد:
تغذیهی نامناسب: این روزها بحث تغذیهی نامناسب بسیار داغ است و همواره توصیه میشود افراد از مصرف غذاهای پرچرب، پرنمک و حاوی شکر زیاد خودداری کنند و بکوشند تا میزان مصرف میوهها و سبزیجات در هرم غذایی خود افزایش دهند.
عدم تحرک: نداشتن تحرک کافی یکی دیگر از عادتهای مضر آسیبرسان است که سبب میشود فرد دچار کمردرد و یا چاقی مفرط شود. بهانه نیاورید که محیط و فضای مناسب برای ورزشکردن ندارید.
نوشیدن آب به میزان بسیار کم: بیشترین حجم بدن ما را آب تشکیل میدهد و همواره بدن ما برای ماندن در حالت تعادل، نیاز به مقدار معینی از آب دارد. اگر به هر دلیل مثلا اینکه «رفتن مکرر به دستشویی برایم سخت است» از نوشیدن آب به حد کافی، بهخصوص هنگام تشنگی، خودداری میکنید، بدانید که عادت بسیار زیانآوری را در خود پرورش میدهید.
مصرف دخانیات برای تفریح یا استراحت: بدن ما نیاز به هوای سالم و اکسیژن دارد. وقتی برای تفریح به دامن طبیعت پناه میبریم، جسم ما انتظار تنفس سالم هوای پاک را دارد. اما زمانی که به بهانه تفریح و یا برطبق عادت سیگار میکشیم و یا به سراغ قلیان میرویم، در واقع نهتنها به جسم خود ضرر میرسانیم، بلکه ذهن و روح خود را به سمت بیماری و اختلال هدایت میکنیم. خیلی ساده میتوانیم به عنوان عادت جایگزین بهجای این عادات زیانآور، به تفریحهای دیگری بپردازید.
عدم توجه به بهداشت روانی: انسانهای زیادی هستند که تحت فشارهای روانی شدید به فعالیت خود ادامه میدهند و اصلا به استراحت خود توجه نمیکنند. درست است که گاهی در موقعیتهای خاصی از زندگی نیاز داریم تا زیر بار فشارهای سنگین روانی زندگی کنیم اما در این شرایط بهتر است تکنیکهای کنارآمدن و مقابله با این فشارهای روانی را بیاموزیم تا اجازه ندهیم که با تلنگری ساده از پای بیفتیم.
نادیدهگرفتن سلامتی به هر دلیل و عذروبهانهای که باشد، یک عادت نامناسب و آسیبرسان است و بهتر است که آن را با عادتی مناسب جایگزین کنیم تا زندگی وادارمان نکند تا برای جبران خسارت ناشی از نادیدهگرفتن سلامتی، تمام آیندهی پیش رویمان را صرف مراقبت از بدنی آسیبدیده کنیم.
منبع: موفقیت