دلیل وابستگی کودک به اشیا
به نظر میرسه کودکانی که دارای مهارت غیرمادی خاصی مثل نواختن موسیقی هستن یا در گروه موسیقی فعالیت میکنن بیشتر از دیگر کودکان میتونن روابط دوستانه رو تجربه کنند.
وقتی مارشا ریچنز تحقیق درباره مادی گرایی رو در اوایل ۱۹۹۰ شروع کرد، این موضوع سالها فقط در تخصص فیلسوفها و محققان مذهبی بود. در اون دهه ها ریچنز، استاد دانشگاه میسوری، و همکارانش تحقیق در زمینه تلاش برای داشتن اشیاء مادی رو شروع کرده بودند.
تمرکز تحقیق ریچنز بر این بود که علاقه به داشتن اشیاء از کودکی شروع و به ویژه در دوران مدرسه افزایش پیدا میکنه. به طور میانگین در این سن کودکان بیشترین پاسخ های مادی گرایی را به آنچه اونها رو شاد میکنه، میدهند. طبق مقاله هایی که سال گذشته به چاپ رسید، ریچنز شرح داد که چطور محرک های اجتماعی مثل فیلم ها، تلویزیون، اینترنت، رسانه ها، تبلیغات و عادت های والدین کودکان رو به جایگاه بالاتری برای داشتن چیزها سوق میده.
اخیراً با ریچنز درباره این روند و چالش های مرتبط با اون که والدین باهاش روبرو خواهند بود صحبت کردم. نتیجه این گفتگو مواردیست که در زیر براتون آورده ام.
چطور یک کودک دوره متوسطه یاد میگیره که داشتن اشیا میتونه زندگی روزمرش رو پیش ببره؟
مارشا ریچنز: من فکر میکنم کلاس هفتم بدترین سن زندگی شخصه. واقعاً دوران مخاطره آمیزیه و کودک دچار بحران هویت میشه که من کی هستم؟ آیا دیگران من رو دوست دارن؟ من چه جور آدمی هستم؟ ما چطور این دوران رو سپری میکنیم؟ ظاهر ما یکی از چیزهایست که ما رو هدایت میکنه. وقتی یک کودک، کودک دیگری رو میبینه چه حسی داره؟ اونها به ظاهر هم توجه میکنن، زبان بدن هم رو میبینن، به ادا و اطوارهای هم دقت میکنن، و البته به لباس هایی که پوشیدند. بنابراین اگر کودکی که ذاتاً از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیست لباس های بهتری بپوشه اعتماد به نفسش بالا میره. در اینجا به چیزهایی که به ما کمک میکنه تا تصویر واضحی از خودمون رو ارائه کنیم، اشاره میشه.
میشه کمی درباره جایگزین چیزهای فیزیکی دارایی های غیرمادی که کودکان میتونن دربارش صحبت کنن مثل اینکه کی هستند و کارهایی که در اون مهارت دارند صحبت کنید؟
ریچنز: به نظر میرسه کودکانی که دارای مهارت غیرمادی خاصی مثل نواختن موسیقی یا در گروه موسیقی فعالیت میکنن بیشتر از دیگر کودکان میتونن روابط دوستانه رو تجربه کنند. شاید والدینشون بگن: وای من به تو افتخار میکنم که جزء این گروه موسیقی هستی و ترومپت میزنی. این حرف ها حس ارزشمندی به خود کودک میده که چیزی فراتر از دارایی های ملموس کودکه. به این ترتیب کودک احساس ارزشمندی میکنه. و اگر هیچ مهارت یا دارایی غیرمادی نداشته باشه، مجبور میشه به دارایی های مادی پناه ببره.
شما درباره دانش آموزان دوره متوسطه صحبت کرد اما به نظر میرسه مادی گرایی در سنین پایینتر در کودکان نهادینه میشه درسته؟
ریچینز: بله همینطوره. یکی از همکارانم، لن چاپلین تحقیقات موثقی درباره مادی گرایی و کودکان انجام داده و دریافته کودکان در دوران متوسطه تغییرات فاحشی را پشت سر میگذارند. به عنوان مثال، اون به بچه ها بازی تکه چسبانی یاد داد. سپس اون به بچه ها یک سری کلمه داد و از اونها خواست تا بگن کدوم یکی از این کلمهها براشون مهمتره؟ و هر کدوم مهمتره با تکه چسبانی درستش کنند. هر چی سن بچه ها به دوران متوسطه نزدیکتر بود، چیزهای ملموس و واقعی بیشتر از مهارت یا افراد براشون ارزش داشت و مهمتر بود.
طبق تحقیقات شما آیا ارتباطی بین مداخلهجویی والدین و اهمیت دادن بیشتر از حد کودکان به اجسام مادی وجود داره؟ استفاده از بازی درمانی برای کودک و رفع مشکلات روحی هم قبلا بررسی شد.
ریچنز: ما واقعاً نمیدونیم چون ما رفتارهای مداخله جویانه والدین رو مطالعه نکردیم، اما مطالعات زیادی روی افراد ۲۰ تا ۴۰ سال انجام دادیم و ازشون میپرسیم که خودشون رو توصیف کنند و راجع به کودکیشون صحبت کنند. این روش، روشی بسیار مناسب برای پی بردن به اطلاعاتی در زمینه کودکی افراده. اما یکی از منسجم ترین یافته ها ارتباط بین سطح مادی گرایی جاری افراد و نحوه استفاده والدینشون از اشیاء وقتی اونها در حال رشد بودند، میشه.
به عبارت دیگه، والدینی که ارزش زیادی برای اشیاء قائل بودند، والدینی که همه چیز را فدای به دست آوردن هاشون میکردند، والدینی که از خرید لذت میبردند، والدینی که دائم درباره اشیاء صحبت میکردند، قطعاً بچه هاشون هم به همین رویه عمل خواهند کرد.
خیلی از این موارد رو افراد از کودکیشون به خاطر میارند، اما فکر نکنم این همه ماجرا باشه. نکته ایی مفید و البته مضر برای والدین این است که همسالان روی رفتار کودکان ما تاثیر دارند، اما کودکان ما رو نگاه میکنند. کودکان ما از ما یاد میگیرند. بیشتر آنچه کودکان به طور طبیعی انجام میدهند رو از تماشای ما برداشت میکنن. حتی نحوه رفتار اونها با اشیاء شبیه ارتباطیه که ما با اجسام و اشیاء داریم. بنابراین تاثیر همسالان غیرقابل انکاره، اما تاثیر ما به عنوان والدین خیلی زیاده.
تا اونجایی که من فهمیدم بین اشیاء و پاداش ارتباط وجود داره
ریچنز: هم پاداش و هم تنبیه، بله. یکی دیگر از ارتباط های منطقی قوی همین است: برخی به یاد میآوردند که فقط وقتی چیزی میخواستند والدینشون براشون میخریدند یا برخی دیگر در قبال نمره خوب بهشون پول میدادند یا براشون هدیه میخریدند، ارتباط خیلی عمیقی بین اینگونه پاداش دهی ها در کودکی وجود داره، و این احتمال زیاد میشه که اینگونه کودکان در آینده مادیگرا شوند.
الان تلاش میکنم بفهمم وقتی کودکان غمگین یا ناراحت هستند یا ناامید شدند والدینشون چیکار میکنند؟ شواهد اولیه نشون میده هر کاری که در بچگی براشون انجام شده رو برای بچه هاشون انجام میدن. اکثر والدین پیشنهاد میدهند: بیا بریم بیرون و یه چیزی بخوریم، یا بیا بریم بازی ویدئویی بخریم، این کارها رو میکنند تا حواس بچه ها پرت بشه. اگر والدین این کارها رو انجام بدهند در آینده این کودکان برای رفع استرسشون همین کار رو تکرار میکنند و برای خودشان هدیه ایی کوچک میخرند.
آیا این تحقیقات تاثیری در نحوه رفتار شما به عنوان والد داشته؟
ریچنز: یادم میاد وقتی تحقیقم رو شروع کردم دخترم کلاس هفتم بود. اما هنوز نتیجه تحقیقات مشخص نبود. هیچ وقت دادن پاداش ملموس برای کارهای خوبی که انجام میداد به نظرم ایده خوبی نبود. چون تاثیری نداره و خیلی چیزها هست که باید انجام داد و هیچ پاداشی هم بابتش دریافت نمیشه. پاداش شما در زندگی زنده بودن یا حفظ شغلتونه.
وقتی اینطور تنبیهش میکردی و اون شکایت میکرد آیا بهش میگفتی این از طریق تحقیقات اثبات شده؟
ریچنز: نه. اون موقع هنوز تحقیقاتم کامل نشده بود و علاوه بر این یک دختر کلاس هفتم تحت تاثیر تحقیقات من قرار نمیگیره. من و دخترم دائما ً با کارتهای تحقیقاتی بازی میکردیم، همچنین که تحقیقات پیش میرفت و نتایج مشخص میشد، دخترم فقط از شنیدن نتایج خسته میشد. او به هر حال هیچ اهمیتی به تحقیقات من نمیداد.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼