۱۴۴۹۱۰
۱۷۴۹
۱۷۴۹

استرس و اضطراب در کودکان، مقصر کیست؟

بین خُلق حساس و زودرنج دوران نوزادی و بروز اختلالات اضطرابی در بزرگسالی دو عامل بسیار مهم قرار دارد و آن پدر و مادر هستند.

بین خُلق حساس و زودرنج دوران نوزادی و بروز اختلالات اضطرابی در بزرگسالی دو عامل بسیار مهم قرار دارد و آن پدر و مادر هستند.
شاید کودکان در بدو تولد در پاسخ به محرک‌ها گرایش به تحریک پذیری فوق‌العاده داشته باشند ، اما این نحوه برخورد و تربیت والدین است که تعیین می‌کند ، آیا چنین نوزادانی بعدها در دوران کودکی نسبت به افراد و رویدادهای ناشناخته احساس ترس می‌کنند یا خیر؟ اکنون محققان در حال بررسی نحوه تداخل وراثت و تجربه اولیه در شکل گیری عملکرد در زندگی آینده هستند.
به لحاظ این که واکنش ذاتی نوزاد بشدت در اختلالات اضطرابی بعدی او موثر است ، ایجاد اضطراب به ندرت اجتناب‌ناپذیر است.
عملکرد والدین بر احتمال اختلال اضطراب در کودک تاثیر می‌گذارد. در میان والدینی که محدودیت‌هایی را بر رفتار کودکانشان اعمال می‌کنند ، هیچ یک از نوزادان تحریک‌پذیر آنها در سن دو سالگی از ترس رهایی ندارند.
در مقایسه در آن سن ، بیش از 40 درصد نوزادان بشدت واکنش گر ، مشخصا در برخورد با چهره‌ها و موقعیت‌های ناآشنا از لحاظ انجام فعالیت و عملکرد منع می‌شوند، دوری می‌کنند ، از فعالیت باز می‌‌ایستند, گریه می‌کنند و معمولا ناراحت‌اند.
در حقیقت تحقیق فوق بیانگر این است که محافظت و مراقبت بیش از حد ، بدترین اثرات را بر کودک می‌گذارد. حتی گفته می‌شود تعداد زیادی از مبتلایان به حملات اضطرابی و پانیک در دوران کودکی بیش از حد تحت مراقبت والدینشان قرار داشته‌اند.
کودکانی که از لحاظ رفتاری منع می‌شوند ، در موقعیت‌هایی که برای دیگران تهدیدکننده نیست دچار استرس می‌شوند. اما محافظت آنها از موقعیت‌های استرس‌زا راه حل مناسبی نیست.
این گونه پدر و مادرها برای رفتار خود دو نوع توجیه دارند: یکی این که می‌گویند کودکشان حساس و آسیب پذیر است و بنابراین باید او را از استرس حفظ کنند. چنین والدینی اگر کودک خود را در حالی بیابند که با سطل آشغال آشپزخانه بازی می‌کند ، با یک تاکید قاطع به صورت «این کار را نکن» با او برخورد نمی‌کنند ، بلکه حواس کودک را پرت می‌کنند. در نتیجه طفل فرصت پیدا نمی‌کند پاسخ ترس را فرونشاند.
فلسفه دیگر که آمرانه تر است ، داشتن نظم و ترتیب را به عنوان آموزش مدنظر می‌گیرد و نیازمند آن است که کودک خود را با جهان اطراف سازگار نماید. این والدین در گفتن «نه، آشغال نه» ، کمتر تردید دارند و دست کودک را از سطل آشغال می‌کشند ، پیش از آن که حواس او را با چیز دیگری پرت کنند. این یک تفاوت ریز و دقیق اما مهم است.
آموزش کودکان برای مقابله با تجربه استرس حائز اهمیت است. والدینی که به فرزندان خود اجازه می‌دهند با مشکلات روزمره زندگی مواجه شوند ، به آنها کمک می‌کنند انعطاف پذیری بیشتری پیدا کنند و راهکارهای بهتری را برای کنار آمدن با دشواری‌ها بیابند. والدینی که بیش از اندازه از فرزندان خود حفاظت می‌کنند ، گرایش به اختلال اضطراب را در آنان عملی می‌سازند.
تحقیقات نشان می‌دهند الگوهای خلقی نوزادان به وسیله سنجش ضربان قلب در رحم قابل تشخیص است. واکنش‌های اولیه نوزاد ، سطوح تهییج پذیری ارثی سلول‌های عصبی در آمیگدالا را منعکس می‌سازد.
کودکانی که عملکرد آنها متوقف می‌شود میزان بیشتری اختلال نقص توجه را نسبت به سایر کودکان نشان می‌دهند. و بالاخره این که والدینی که کودکان خود را منع رفتاری می‌کنند ، به میزان قابل ملاحظه ای دچار اختلال اضطراب و پانیک ، ترس اجتماعی و اختلال است اضطراب عمومی‌دوران کودکی و بزرگسالی بوده‌اند

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.