قصه های شب بخیر کوچولو، دندونای من/ پادکست
یه خانواده عزیز و مهربون که دو تا بچه داشتن توی یه خونه روستایی زندگی میکردن...
یه خانواده عزیز و مهربون که دو تا بچه داشتن توی یه خونه روستایی زندگی میکردن، عماد کوچولو با برادر بزرگترش علی آقا. عماد حیوونارو خیلی دوست داشت و با اونا بازی میکرد...
امشب هم یکی دیگه از قصه های شبانه و قشنگ رو با صدای زیبای خانم نشیبا با همدیگه گوش می دیم.
نظر کاربران
افرین به سایت تون