ویژگی های کودکان خودشیفته، نظر دکتر هلاکویی
احتمالا تا به حال با افرادی مواجه شدهاید که بسیار از خود تعریف و تمجید میکنند
احتمالا تا به حال با افرادی مواجه شدهاید که بسیار از خود تعریف و تمجید میکنند. افرادی که خود را برتر از دیگران میدانند. آنها اصولا هیچ انتقادی را برنمیتابند. شاید نگرانید که مبادا فرزند شما و یا حتی خود شما در آینده به چنین اخلاق ناپسندی دچار شوید. در این مقاله آمورشی قصد داریم به بررسی ابعاد شخصیتی یک فرزند خودشیفته از نظر دکتر هلاکویی و راه پیشگیری از آن بپردازیم. اما در ابتدا دانستن چند موضوع در این رابطه بسیار مهم و اساسی است.
جهت بررسی اختلال شخصیت خودشیفته از نظر دکتر هلاکویی و بررسی روحیات فرزند خودشیفته ابتدا لازم است انسانها را از لحاظ علمی به دو دسته تقسیم کنیم. انسانهای خود دوست و انسانهای خودناپسند.
انساهای خوددوست: انسانی که خودش را دوست دارد و خودش را خوب میبیند.
انسان خودناپسند: انسانی که خودش را دوست ندارد و خود را خوب نمیبیند.
انسان خوددوست
اگرچه شخص خودشیفته از نظر دکتر هلاکویی بیمار است ولی برخلاف آن ، خوددوستی یک نعمت بسیار بزرگ و باارزش است. خوددوستی درواقع یک صفت مثبت و یک آیتم ایدهآل در روحیه انسانهاست. اصولا انسانهای خوددوست دارای ویژگیهای خوب روحی هستند. آنها این نگاه را نه تنها در مورد خود بلکه درمورد دیگر اشخاص نیز دارند. آنها اطرافیان را نیز خوب میبینند. آنها بیمورد از دیگران طلبکار نمیشوند. آنها بیمورد از دیگران انتظارات و توقعات بیجا ندارند. پس مراقب باشید خوددوستی را با اختلال شخصیت خودشیفته و خودشیفتگی اشتباه نگیرید.
ویژگی انسان خوددوست از نظر دکتر هلاکویی:
- این شخص تمام کارهایی که تشخیص میدهد کارهای خوبی هستند را برای خود و دیگران انجام میدهد. او همچنین خوشحال میشود که دیگران نیز تمام کارهای خوب را برای او و یا خودشان انجام دهند.
- هیچ کار بد و ناپسندی را نه برعلیه خود و نه بر علیه دیگران انجام نمیدهد. این فرد افرادی را نیز دوست دارد. او انتظار دارد که اطرافیان هیچ کار بد و یا منفی را نه برعلیه او و نه برعلیه خودشان انجام ندهند.
- این فرد خودش را مسئول تمام مسائل زندگی خود میداند. او در صدد محکوم کردن و یا مقصر جلوه دادن دیگران نیست. او دیگران را مسئول بدبختی و مشکلات زندگی خودش نمیداند.
- یک فرد خوددوست برای حریم خصوصی دیگران احترام و ارزش قائل است. او تحت هیچ شرایطی به حریم دیگران تجاوز نمیکند. همچنین تحت هیچ شرایطی اجازه نمیدهد که دیگران به حریم خصوصی او بیاحترامی کنند.
آیا همه افرادی که احساس برتری میکنند خودشیفته هستند؟
در اینجا بیان یک مسئله بسیار حائز اهمیت است. برخی مواقع افراد به اشتباه فکر میکنند که خودشیفتهاند ولی این چنین نیست. فراموش نکنید ممکن است شما در برخی مواقع واقعا از اطرافیانتان برتر باشید. برخی افراد موفقیتهایی را در زندگی خود کسب میکنند که خیلی از افراد قادر به کسب آن نیستند. حال اگر شما از کسب چنین موفقیتها یا موقعیتهای خاص شادمان و سرخوش هستید این موضوع ربطی به خودشیفتگی ندارد.
به عنوان مثال وقتی یک کشتی گیر مقام اول کشور را کسب میکند و این موفقیت را جشن میگیرد یا برای دیگران تعریف میکند هرگز نباید او را از لحاظ روانی به خودشیفته بودن متهم کرد. یا دانشآموزی که موفق به کسب یک رتبه خوب در تحصیل میشود و بر این باور است که از حدود شصت یا هفتاد درصد (نه صد درصد) افراد پیرامون خود بهتر درس خوانده است. این افراد را به خودشیفتگی متهم نکنید. به دنبال دلایل دیگری بگردید.
پس باید بین خودشیفتگی و خوددوستی تفاوت قائل شد. خودشیفتگی در واقع آنچه را که نیستیم ولی وانمود میکنیم که هستیم. ولی خود دوستی خرسند شدن از بیان آنچه را که واقعا هستیم یا قادر هستیم که باشیم.
همانطور که در آموزشهای قبلی بیان شد، از نظر دکتر هلاکویی خوددوستی یکی از نیازهای انسان است. انسانی که به مرحله خوددوستی رسید حرمت و کرامت انسانیش شکوفا میشود.
انسان خودناپسند
برخی از انسانهای خودناپسند خصلتها و صفتهایی را برای خود قائل هستند. احساسهایی از قبیل حقیر بودن ، ناچیز بودن ، نادان بودن ، حماقت و یا ناتوان بودن و… . اما برخی دیگر از انسانهای خودناپسند نیز چنین ضعفهایی را در خود احساس میکنند ولی برخلاف گروه قبلی دائما تظاهر میکنند که چنین مشکلاتی ندارند. آنها برخی ضعفها را در خود احساس میکنند ولی دائما تظاهر میکنند که از همه برترند یا داناترند یا انساهای مهمی هستند. در اینجا است که آنها را خودشیفته مینامیم.
پس همانطور که ملاحظه شد انسانهای خودناپسند در واقع دوگونه زندگی میکنند. یا بصورت خودناپسند و همانگونه که هستند و یا بصورت خودپسند و همانگونه که تظاهر میکنند. ولی در هر دو حالت این شخص خود را به صورت یک موجود کمارزش و بیاهمیت میبیند. ولی برخی به پوچی خود اقرار میکنند و برخی نه تنها اقرار نمیکنند بلکه تظاهر به بزرگی میکنند. این گونه خصلتها میتواند مقدمهای برای اختلال شخصیت خودشیفته و یا تربیت فرزند خودشیفته گردد.
پس در این حوزه روانشناسی و تا اینجا از نظر دکتر فرهنگ هلاکویی با سه نوع انسان آشنا شدیم :
- خود دوست
- خودناپسند
- خودپسند (نوعی انسان خودناپسند که ضعفهایی را در خود میبیند ولی تظاهر میکند.).
نکته قابل توجه این است که برخی افراد درواقع یک نقش دوگانه ایفا میکنند. به عنوان مثال همسری را تصور کنید که در اجتماع رفتار بسیار خوبی با دیگران دارد ولی در منزل رفتاری بسیار خشن و بد با خانواده خود دارد. این شخص در واقع در بیرون از منزل و در برخورد با دیگران خودناپسند است و در داخل منزل خودپسند. حتی برخی از افراد خودپسند نسبت به رفتار بد خود و یا آسیبهایی که به اطرافیان وارد میکنند آگاهند و از این رفتار خود بسیار اذیت میشوند. اگر به اطراف خود نگاه کنید به کرات چنین افرادی را مییابید.
ریشه خودناپسندی و اختلال شخصیت خودشیفته ، دوران کودکی است
همانطور که در آموزشهای قبلی بیان شد از نظر بسیاری از روانشناسان و همچنین دکتر هلاکویی ، سه سال اول زندگی اهمیت بسیار زیادی در امر تربیت فرزند و رشد شخصیت در فرد دارد. در آموزش "اهمیت تربیت کودکان از نظر دکتر هلاکویی" برخی نکات مهم و اساسی را در این باره بیان کردهایم.
برای جلوگیری از اختلال شخصیت خودشیفته از نظر دکتر هلاکویی در تربیت فرزندان یک نکته بسیار مهم و ضروری است. از نظر دکتر هلاکویی توجه و محبت در سه سال اول زندگی باعث ایجاد امنیت و احساس آرامش در کودک میگردد. حال اگر چنین نباشد باعث میشود کودک در این سن احساس کند که انسان بدی است. او به طرز عجیبی احساس بد بودن میکند. و همین امر حتی میتواند باعث احساس گناه در سنین حدود سه تا شش سالگی شود. حال والدین سعی میکنند این وجود تهی و خالی فرزند که دارای خلاء و یأس هست را پر کنند. آنان با رفتارها ، انگیزه دادنها و بزرگ کردنهای بیاساس و بیمورد باعث تربیت یک فرزند خودشیفته میشوند.
همانطور که ملاحظه شد از بدو تولد تا سه سالگی احساس خودناپسندی ، از سه تا شش سالگی احساس گناه و از هفت سالگی به بعد فرزندی خودشیفته تربیت خواهیم کرد. و این بخاطر سهلانگاری والدین و عدم آشنائی آنها به اصول روانشناسی کودک و تربیت فرزند است.
روش جلوگیری از تربیت فرزند خودشیفته از نظر دکتر هلاکویی
باید توجه کرد فرزند تا قبل از سه سالگی به توجه ، محبت ، آرامش و امنیت نیاز دارد. اما در سنین بعدی هیچ لزومی ندارد که والدین سعی به نمایش گذاشتن فرزند خود کنند. برخی رفتارهای غلط والدین ممکن است باعث ایجاد اختلال شخصیت خودشیفته در تربیت فرزندان گردد. به تعبیر دکتر هلاکویی شما باید یک کودک معمولی ولی سالم تربیت کنید. لزومی ندارد خودمان و فرزندمان را ملزم کنیم که بصورت یک اسطوره در اجتماع ظاهر شود.
به عنوان مثال، لزومی ندارد همیشه در مهمانیها شعر خواندنها ، موسیقی اجرا کردن ، ورزش انجام دادن و دیگر کارهای او را به رخ جمع بکشیم. متاسفانه چه بسیارند والدینی که فرزند خود را مجبور میکنند در یک جمع و یا مهمانی مثلا شعر بخواند. و یا دیگران را مجبور به توجه بیش از حد به این کودک میکنند. تکرار بیش از حد این رفتارها میتواند مقدمهای برای خودشیفتگی باشد. هیچ لزومی ندارد والدین و یا فرزند دائما به دیگران فخر بفروشند. وقتی ما به فرزندمان القاء میکنیم که تو برتر ، هنرمندتر ، درسخوانتر و یا خوشلباستر از دیگران هستی در واقع زمینههای خودشیفتهگی را در او فراهم میکنیم. اینگونه تربیتهای غلط و پروبال دادنهای بیش از حد معمول به فرزند مشکلاتی ایجاد خواهد شد.
فرزند خودشیفته چه رفتاری بروز میدهد
حال این فرزند خودشیفته دو حالت را در رفتار خود پیش میگیرد:
در یک حالت خود را بالاتر از دیگران تصور میکنند. وی این برتری را دائم به رخ میکشد. او احتمالا در بزرگ سالی باعث رنجش اطرافیان خواهد شد. انسانی که دائم از خود تعریف میکند. و سعی به رخ کشیدن خود و کارهای خود دارد. او بیشتر برای مطرح شدن و دیده شدن با دیگران تعامل دارد.
در حالت دیگر یک رفتار گوشه گیر و منزوی از خود بروز میدهد. کودکی با اختلال شخصیت خودشیفته و منزوی و گوشهگیر که خود را برتر از دیگران میبیند و احساس میکند دیگران در حد و اندازه او نیستند. یک فرزند خودشیفته از نظر دکتر هلاکویی ، برخی مواقع آنقدر خود را برتر میداند که احساس میکند دیگران در حدی نیستند که رفتار و حرف او را درک کنند پس لزومی به تعامل و حرف زدن با دیگران نمیبیند. او رفتار دیگران را سخیف و احمقانه میپندارد. توجه داشته باشید که در خیلی موارد این کودک منزوی و خودشیفته ترجیح میدهد به اموری از قبیل درس خواندن روی بیاورد.
فرزند درسخوان ولی گوشهگیر
حال اشتباه والدین چیست؟ آنها فرزند خود را مشاهده میکنند که دائم درحال کتاب خواندن و یا درسخواندن است. فکر میکنند فرزندی درسخوان و فهیم تربیت کردهاند.
در صورتی که یک فرزند خودشیفته ، گوشهگیر ، تک بعدی را تحویل جامعه خواهند داد. او مانند انسانهای متفکر و بزرگ درس میخواند. وی دیگران را انسانهایی فرومایه و کم فهم میپندارد. فرزندی که بجز درس و کتابخواندن تمایل به هیچ کار و شخص دیگری ندارد. فرزندی که مانند همسالان خود بازی و یا تفریح نمیکند و خود را برتر میداند. فرزند خودشیفته از نظر دکتر هلاکویی در کلیه مراحل زندگی از پس بسیاری از مسئولیتها و مشکلات برنخواهد آمد. او فقط درسخواندن بلد است و لاغیر. او از پس بسیاری از مشکلات زندگی که نیاز به تعامل با دیگران و یا تکیه کردن بر دیگران دارد ، بر نخواهد آمد.
پس مراقب باشید
یک فرزند خیلی خوب ولی یک بعدی تربیت نکنید که فقط یک کار بلد است. شاید یک فرزند خودشیفته تربیت کرده باشید ولی خود مطلع نیستید.
چه بسیار انسانهای تک بعدی که در محیط کار بسیار خوب ظاهر شدهاند ولی در ایجاد رابطه با همسر و یا فرزندان خود مشکل داشتهاند. یا انسانهایی که آداب سنتی و یا مذهبی را بخوبی اجرا میکنند ولی تعامل خوبی با مردم و یا اطرافیان ندارند. نیاز زندگی انسان فقط علم و یا فقط کار نیست. و تازه اینها یک بعدیهای مثبت هستند.
یک بعدیهای منفی هم وجود دارند. اعتیاد ، باورهای عجیب قومی و یا مذهبی و… در چنین شرایطی هیچ چیز بجز یک موضوع خاص برای فرد مهم نیست. او قادر به درک کردن و یا نقشآفرینی در مسائل مختلف نخواهد بود.
برای فرزند تعامل با همسالان و مثلا بازی کردن بسیار مهم است. فرزند شما باید در زندگی باخت را هم تجربه کند. شکست در بازیهای دوران کودکی و کسب مهارت بسیار راحتتر و شیرینتر از شکست در بزرگسالی و عرصههای مهم زندگی است. به اعتقاد دکتر هلاکویی در بازی فرزندانتان قانون نود و هشت به دو را اجرا کنید. یعنی برد یا باخت دو درصد اهمیت موضوع را به خود احتصاص میدهد و نود و هشت درصد اهمیت موضوع مربوط به خوب بازی کردن است.
منبع:
ایده آل آیتم
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼