۳۹۷۴۰
۴۳۱۱
۴۳۱۱

داستان برای بچه ها، نی‌نی‌فیل‌ها

در یک بعدازظهر تابستانی، نی‌نی‌فیل‌ها، در اتاق کوچک‌شان نشسته بودند و حوصله‌شان سر رفته بود. هر کدام پیشنهادی می‌دادند تا سرگرم شوند، اما فایده‌ای نداشت.

نی نی بان: در یک بعدازظهر تابستانی، نی‌نی‌فیل‌ها، در اتاق کوچک‌شان نشسته بودند و حوصله‌شان سر رفته بود. هر کدام پیشنهادی می‌دادند تا سرگرم شوند، اما فایده‌ای نداشت.

داستان برای بچه ها، نی‌نی‌فیل‌ها

مامان‌فیلی، از سکوت نی‌نی‌ها تعجب کرد و از آن‌ها پرسید: «چه‌قدر ساکتید؟ نی‌نی‌های بازیگوش من، همیشه، در حال بازی و خنده هستند. چرا این‌قدر بی‌حوصله شده‌اید؟»

یکی از نی‌نی‌ها گفت: «ما هر بازی که بلد بودیم، انجام دادیم و دیگه حوصله اون بازی‌های تکراری رو نداریم. شما نمی‌دونید ما چی کار کنیم؟»

مامان‌فیلی لبخندی زد و گفت: «خب، راستش، من نمی‌دونم شما چه بازی‌هایی رو انجام دادین، اما خودم که کوچولو بودم، یه بار، همین‌طوری، حوصله‌ام سر رفت و با برادرم، یه فکر جالب کردیم.

ما شروع کردیم به نوشتن خاطرات جالب و خنده‌دارمون و در پایان روز، اون‌ها رو خوندیم و کلی خندیدیم. هنوز اون دفتر رو دارم. شما هم دوست دارید این کار رو بکنید؟» چشمای نی‌نی‌ها برق زد. از پیشنهاد مامان‌فیلی، خیلی خوش‌شان آمد و هر کدوم رفتند تا یه خاطره جالب و بامزه بنویسند.

نزدیک غروب، نی‌نی‌ها، خاطرات‌شون رو آماده کردند و رفتند سراغ مامان‌فیلی، اما اول، از مامان‌فیلی خواستند تا یکی از خاطرات کودکی‌اش را برای آن‌ها بخواند. همان موقع، بابافیلی هم به جمع آن‌ها اضافه شد و آن‌ها شروع کردند به خواندن خاطرات بامزه و کلی با هم خندیدند.

قشنگ‌ترین خاطره‌ای که دوست داری توی دفتر خاطراتت بنویسی، چیه؟

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.