۲۳۵۴۱
۲۷۶۷
۲۷۶۷
پ

چگونه کودکان خلاقی داشته باشیم؟

خلاقیت زمانی پا به عرصه‌ وجود می‌گذارد که انسان سطح دانش زمان خود را درباره پدیده‌ها کافی ندانسته, درصدد بهره‌گیری از طیف وسیع توانایی‌ها برآید.

نی نی بان: خلاقیت زمانی پا به عرصه‌ وجود می‌گذارد که انسان سطح دانش زمان خود را درباره پدیده‌ها کافی ندانسته, درصدد بهره‌گیری از طیف وسیع توانایی‌ها برآید . چگونه می‌توان هنر خلاقیت را آموخت؟ خلاق‌بودن و شدن, مستلزم وجود تعریفی خالی از ابهام از این واژه است عامل مشترک تمامی تعاریفی که از خلاقیت وجود دارد, عبارت است از «دستیابی به ترکیبی جدید از اجزایی موجود» این ترکیب, ممکن است شامل یک مکانیزم موجود, یک رابطه و یا یک برآیند نوین و یا تغییری در یک خاصیت مانند شکل, اندازه و یا رنگ باشد .

اصل خلاقیت همیشه, ترکیب اجزا و عناصر موجود در یک کلیت جدید بوده است. هنری.لو.شاتلیه در این مورد چنین نوشته است: «پاستور سرایت امراض را که اطبا از قبل می‌دانستند و یا وجود موجودات ریزمیکروسکوپی را که از زمان «اسپالایزانی» مورد شناسایی قرار گرفته بودند, کشف نکرد. وی فقط این دو پدیده را به همدیگر ارتباط داد پاستور بدون شناخت کافی از دو واقعیت فوق, نمی‌توانست به اکتشاف دست یابد.»۱

و نیز اشاره می‌کند:

«لاووازیه نیز ترازو را اختراع نکرد زیرا انواعی از ترازو از قرن‌ها پیش مورد استفاده قرار داشتند ... و فیزیکدان‌ها نیز وزن گازها را می‌دانستند. لاووازیه, صرفاً به ترکیب و تجمع دانسته‌های مورد اشاره دست زد و ثابت کرد که ازدیاد وزن فلزاتی که اکسید می‌شوند, در اثر جذب گاز اکسیژن صورت می‌گیرد.»۲

بنابراین, خلاقیت را می‌توان چنین تعریف نمود: خلاقیت عبارت است از ترکیب, تجمعی و تلفیق عناصر و پدیده‌هایی از پیش‌شناخته‌ شده در یک کلیت نو که حداقل به نظر نوآور, بدیع بنماید.

برای شکل‌گیری خلاقیت, باید از تمامی قوای فکری بهره گرفت. تفکر, توانایی بکارگیری قوای استنباط۳, تصور۴ و تمیز۵, به منظور دستیابی به یک نتیجه است. قوای تمیز و تشخیص نقش برجسته‌ای در خلاقیت به‌عهده دارند. لازمه بکاربردن قوه تمیز وجود امکان انتخاب است و فقط در این صورت است که وابستگی‌ها و ارتباطات میان مقولات مورد انتخاب, مبنایی برای عملکرد این قوه فراهم خواهد آورد.

کودک دارای قوه تصور قابل توجهی است. کنجکاوی کودک به اندازه قوه تخیل وی فعال است کودک هر آنچه را می‌بیند, با دقت مورد آزمایش قرار می‌دهد. اما عکس‌العمل‌هایی چون «دست نزن» یا «بس است» و یا «صبر کن» مانع شکل‌گیری قوه تمیز او می‌گردد. بر همین روال, در دوران دبستان و دبیرستان, معمولاً تأکید بر تبعیت بی‌چون و چرا از محتویات کتب درسی, روش‌های آزمایش تنظیم شده است گرچه تئوری‌های آموزشی, چنین دیدگاهی را نفی می‌کند, لیکن واقعیت در این است که سنن آموزشی عملی, یک قرن از تئوری‌های آموزشی عقب هستند. «انیشتین» با صداقت در مذمت نظام آموزشی گفته است:

«من سریعاً به وجود عاملی که فرد را به سوی پذیرش بی‌چون و چرای اصول پذیرفته شده هدایت می‌کرد و افکار را از توجه به دیگر جوانب ظاهراً انحرافی نسبت به اصول, برحذر می‌داشت, پی بردم. این عامل بازدارنده در اجباری‌بودن انباشتن مطالب در دفتر برای توفیق در امتحانات, بی‌ارتباط با خواست فرد, تحقق می‌یافت ...

این را باید معجزه تلقی کرد که روش‌های معمول آموزشی تاکنون حس کنجکاوی را در ابنای بشر از بین نبرده‌اند. این حس مقدس, علاوه بر انگیزش, نیازمند آزادی است و بدون آن شکست, محتوم در انتظار خواهد بود.»

مادامی که افراد می‌توانند کاری را بر روال عادت انجام دهند قوای فکری آنان به کار نخواهند افتاد فقط آنگان که جزوه‌های کلاسی‌اشان گم شود, یا کتاب‌هایشان به سرقت روند, یا نوشته‌هایشان را پاره کنند, یا روال عادی کار به هم خورد و یا امکان شکست پیش‌آید, عمل اندیشیدن شروع خواهد شد. مغز ما نوعی ارگان عمل‌کننده در حالات اضطراری است و فقط آن زمان بکار می‌افتد که نظم موجود قادر به پیشبرد کار نباشد.

وجود اینرسی روانی موجب می‌شود, بیشتر مردم هیچگونه به درک وجود راه‌ها و روش‌های گوناگون برای مواجه با یک مشکل و معضل و یا احتمال وجود چندین راه‌حل برای یک مسأله, نایل نمی‌آیند. بعلاوه که نظام اجتماعی, در کلیت خود, قوه تمیز و تشخیص را بی‌رحمانه سرکوب می‌کند, اعتقاد به مطلق و غیرقابل تغییربودن قضایا را شدیداً تقویت می‌کند و ارائه افکار نو و یا حتی پیشنهاد برای تحقیق و تفحص را به منزله جهت‌گیری بسوی تخریب و نابودی می‌نگرد.

نظام آموزشی به جای تفهیم این حقیقت که تئوری‌ نشان‌دهنده کوشش ما برای تبیین و تشریح پدیده‌های طبیعی است, این باور را ایجاد می‌کند که تئوری عامل تعیین‌کننده و نه تبیین‌کننده, طبیعت است. انسان‌ها آنچنان به زندگی منفعل و متأثر از عادات و سنن خو می‌گیرند که کمتر امری را مورد سؤال قرار می‌دهند, زیرا بر این باورند که جواب بسیاری از پرسش‌ها از قبل داده شده است. در این رابطه لاووازیه به نقل از «آبه‌دوکندیلاک» گفته است:

«... برای استقرار مجدد تفکر درست و معقول فقط یک راه وجود دارد و آن فراموش‌کردن تمام آنچه آموخته‌ایم, همگام با شروع مجدد فعالیت فکری از سرآغاز و قالبی نودادن به درک خود از مطالب می‌باشد ... هرچه خود را داناتر فرض کنیم بکارگیری چنین راه‌حلی مشکل‌تر خواهد بود.»۷

افکار و عقاید ما در قالب گروهی که با آن بارآمده و یا به آن تعلق داشته‌ایم, شکل گرفته‌اند. ما را طی مدت‌های طولانی چنان آموزش داده‌اند که معتقد به وجود «فقط یک جواب برای هر سؤال» شده‌ایم.

«تصور کار یکسان» در انسان موجب شده است که هرگاه ما نوعی عملکرد برای ابزاری مانند چکش و یا آچار قائل شویم, بندرت می‌توانیم از آن در انجام اموری دیگر سود جویم بدین معنا که اختصاص یک وسیله به انجام وظیفه‌ای خاص, قوه درک ما را نسبت به کاربردهای دیگر همان وسیله محدود می‌سازد.»۸

سعی در سازش و انطباق با وضع موجود بنوبه خود پویایی فکر را به بند می‌کشد و قوه تخیل را در حیطه کار و وظایف محوله, به یک یا چند شکل معین محدود می‌سازد. بعلاوه که عادت‌ها که خود تسهیل‌کننده امورند و انسان را از تحمل زحمات طاقت‌فرسا و خسته‌کننده برای اندیشیدن و آموختن می‌رهانند و ما را در انجام عملیات گوناگون روزانه بدون نیاز به صرف انرژی فکری, یاری می‌دهند بجای آنکه قوای عقلانی را به سمت اندیشیدن سوق دهند سکون و تحجر به همراه می‌آورند.

حافظه انباری عظیم از تمامی جزئیات تجارب, اطلاعات و احساسات است که طی سالیان, انباشته شده است. اطلاعات واجد اهمیت و مورد استفاده مکرر در ناحیه خلفی و دیگر اجزاء و عناصر در جای مخصوص به خود قرار داده شده‌اند و در صورت درخواست به قسمت جلو «انبار» آورده خواهند شد. بسیاری دیگر از اجزاء معلومات, طوری واقع شده‌اند که فراخواندن آنها به ناحیه قابل دسترسی نسبتاً مشکل است.

راه خروجی اندیشه‌ها از این «انبار» بسوی آگاهی, دریچه فیلترداری است که توسط قوای تمیز و تشخیص, منطق و یا انعکاس‌ها به حرکت درمی‌آید و باز یا بسته می‌شود. این فیلتر مثل سلکتوری است که با چرخش آن فقط امواج خاص را «مجاز به عبور» می‌داند. در حالت اندیشیدن کنترل فیلتر بدست قوه تمیز است و در شرایط فعال‌نبودن اندیشه, هر تحریک برونی, فیلتر را بنحوی حرکت می‌دهد که عکس‌العمل انعکاسی از انبار حافظه بیرون آورده شود.

با جهت دادن به علایق به منظور ایجاد انگیزه در شناخت نیازها و شروع فعالیت‌های آفریننده شکل‌دادن به قوه تمیز, بسط دامنه دانش و آگاهی به منظور ایجاد تعداد کافی عنصر اطلاعاتی صحیح و دقیق در «انبار» حافظه, زمینه شکل‌گیری فعالیت خلاق بوجود می‌آید.

تنویر فکر پدیده‌ای است که در طی آن راه‌حل مسأله ظاهراً فراموش شده‌ای ناگهان در ضمیر ظاهر می‌شود. بنظر می‌رسد که تنویر در خلال فعالیت‌های بدون ارتباط با موقعیت زمانی ـ مکانی مثلاً در اتوبوس, در ضمن قدم‌زدن در یک پارک, در حال استحمام و یا قبل از خواب رفتن بدست می‌دهد.

نتیجه مهمی که از این موضوع می‌توان گرفت این است که اگر عاملی موجب انحراف جهت فکری ما از یک موضوع شود, احتمال حرکت فکر از مسیری دیگر بسوی مسأله, در صورت پرداختن مجدد به آن, وجود دارد. از این لحاظ می‌توان از «انقطاع» به عنوان یک رویه مؤثر در خلاقیت و اکتشاف سود جست.

تحصیلات آکادمیک نظیر مطالعه مستقیم روی یک موضوع از عوامل بازدارنده خلاقیت است و احتمال دستیابی به اختراع در میان کسانی که دارای تحصیلات آکادمیک علمی هستند, نسبت به دیگر افراد کمتر است. مخترع کسی است که تحصیلات رسمی خود را بسیار جدی نگیرد هر محصل سالی چند بار امتحان می‌دهد و باید الزاماً قبول شود و ننگ شکست را نپذیرد. اما یک مخترع دائماً شکست می‌خورد و اگر فقط یکبار قبول شود, کار خود را انجام داده است.

مشکلترین کار در تعلیم و تربیت این است که به نوآموز یاد دهیم چگونه هوشمندانه شکست بخورد و مردود شود و پیگیرانه به کار ادامه دهد تا پس از شکست‌های متوالی, بالاخره توفیق حاصل کند. بعلاوه باید به نوآموز یاد داد که همه‌چیز در کتاب نیست و نباید از آن بعنوان آخرین مرجع استفاده کند.

افراد جوان و در حال تحصیل را نیز می‌توان مخترع بار آورد. بدون آنکه از تحصیل منحرف شوند. در اینجا باید گفت که نظام آموزشی ما یک عیب دارد و آن اینکه همه‌چیز و تمام داستان را بازگو نمی‌کند. اگر ما بینش خود را وسعت بخشیده و بدون ترس و واهمه, به حقارت دانسته‌های خود در برابر عظمت آنچه هنوز ناشناخته مانده است, معترف باشیم, خواهیم دید که پیشرفت و تکامل علوم و فنون پایانی ندارد.

باید تاریخ اعتباری برای هر نکته از دانش و آگاهی خود قائل بود. اگر در این کار توفیق حاصل کنیم, قطعاً در آموزش‌وپرورش مخترع با مشکل روبرو نخواهیم شد, زیرا اختراع حالتی از حالات بازبودن و روشن‌بودن فکر و اندیشه است.

پاورقی

۱ , ۲. Greatine Englisherting , New york : The American Society of Mechanical Engineers, ۱۴۴۴ .

۳. استنباط به معنی دستیابی به یک نتیجه, یا یک احتمال حاصل از یک سلسله استدلال است.

۴. تصور آن قدرت تعقلی است که به شکل‌دادن و تجسم پدیده ذهنی (ایده) می‌انجامد.

۵. تمیز عبارت از آن قوه عقلانی است که عملیات مقایسه و حذف را به انجام رسانده و به آگاهی از ارزش‌ها و روابط میان پدیده‌ها منتهی می‌شود.

.


پ

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

مشاوره ویدیویی

    • اخبار داغ
    • جدیدترین
    • پربیننده ترین
    • گوناگون
    • مطالب مرتبط

    برای ارسال نظر کلیک کنید

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.