گفتوگو با سارا و نیکا
سارا و نیکا بخش زیادی از دوران کودکی خود را در تهران سپری کردند. شاید به همین دلیل، محیط صمیمی پشت صحنه سریال «پایتخت» برایشان شبیه خانه بود. از همان روزهای نخست، آنها ریما رامینفر و محسن تنابنده را «مامان» و «بابا» صدا میزدند و این مسئله باعث ایجاد نزدیکی بیشتر میانشان شده بود. دوقلوهای دوستداشتنی سریال، همچنان جایگاه خاصی میان عوامل «پایتخت» دارند و تمام تلاشها بر این است که خاطرات خوشی را برای آنها رقم بزنند.

شروع بازیگری از هشتماهگی
سارا:
ما برای نخستین بار وقتی که تنها هشت ماه داشتیم، در سریال «دوباره زندگی» نقشی کوتاه ایفا کردیم. از آن روزها چیزی به یاد نداریم، اما مادرمان میگوید آقای رسول حاتمی که ما را از آن سریال میشناخت، در زمان انتخاب بازیگران برای سریال «پایتخت» به آقای مقدم پیشنهاد داد تا ما را بررسی کنند. در ادامه هم آقای برزو نیکنژاد با ما مصاحبه کردند و برای سریال انتخاب شدیم.

مهاجرت به سوئد پس از پایتخت ۲
نیکا:
بعد از حضور در سریال «پایتخت ۲»، به همراه خانوادهمان برای ادامه زندگی و تحصیل به سوئد مهاجرت کردیم. روزهای ابتدایی در مدرسهی سوئد، سختیهای زیادی داشت اما به مرور توانستیم دوستان خوبی پیدا کنیم و اکنون تعداد زیادی دوست سوئدی داریم.

حضور دوقلوهای شیرگاهی به جای ما
سارا:
زمانی که برای «پایتخت ۴» آماده میشدیم، خبر رسید که قرار است دوقلوهای دیگری از شیرگاه نقشی را که قبلاً بازی میکردیم، ایفا کنند. این موضوع ما را ناراحت کرد اما مادرمان با دید مثبتی به موضوع نگاه میکرد و معتقد بود جای خوشحالی دارد که دوستان دیگر ما در این سریال حضور دارند. با این حال، ما تمایل داشتیم نقش خود را همچنان بازی کنیم زیرا احساس خاصی به «پایتخت» داشتیم.

بازگشت به پایتخت
نیکا:
ما انتظار حضور دوباره در سریال را نداشتیم، اما چند روز بعد آقای محسن تنابنده با مادرمان تماس گرفت و از او خواست که ما به ایران بیاییم. ایشان توضیح دادند که خط ارتباطی از طریق وایبر در سوئد دچار مشکل شده بود و نتوانسته بودند با ما تماس بگیرند. با این تماس، مسیر بازگشت ما به سریال فراهم شد.
تجربه تحصیل در سوئد
سارا:
مدرسههای سوئد، سیستم خاصی دارند؛ برای افراد مختلف بر اساس ملیت، کلاسهایی جداگانه تنظیم میشود. ما نیز ابتدا در کلاس ایرانیها شروع کردیم و سپس پس از مدتی و با نظر معلممان، در کلاسهای زبان سوئدی شرکت کردیم. بدین ترتیب زبان سوئدی به عنوان ارتباط مشترک میان بچهها از ملیتهای گوناگون موجود شد.
نیکا:
در زمانی که باید برای «پایتخت ۴» به ایران میآمدیم، در فصل امتحانات در سوئد بودیم. مادرمان هماهنگی لازم را با مدیر مدرسه انجام داد و ترتیبی اتخاذ شد که پیش از موعد امتحانات اصلی، ما آزمونهای خود را بدهیم. به همین علت یک ماه فشرده درس خواندیم و امتحان دادیم تا برای سفر و حضور در سریال آماده شویم. با وجود دشواریها، عشق به «پایتخت» ما را تسلیم نکرد.

ارتباط با مادر از طریق اسکایپ
نیکا:
دوری از مادرم، سختترین تجربه زندگی است. ما هر روز صبح از طریق چت تصویری با او صحبت میکنیم تا کمی از سختی این جدایی کم شود.

سفر به ایران با همراهی دایی
سارا:
مادرم به دلیل مشکلات مرخصی کاری، نتوانست در سفر به ایران ما را همراهی کند. اما همان زمان داییمان که قرار بود به دیدار مادربزرگمان به ایران بیاید، ما را نیز همراه خود آورد. به این ترتیب، توانستیم در ایران به کارمان در سریال ادامه دهیم.
