نظم ذهنی را با ۳ قدم برای خود به وجود بیاورید

نظم ذهنی کلید عظیم ترین موفقیت های دنیاست. اما اگر بزرگ ترین ایده ها را هم در ذهن داشته باشید اما از نظم ذهنی خبری نباشد به هیچ جا نمی رسید.
به گزارش نی نی بان ، در دنیای امروز ما، مشغلهداشتن گویی نوعی افتخار است. اکثریت ما، همیشه در حال دویدن هستیم؛ تا دیروقت کار میکنیم تا بتوانیم وظایفمان را در موعد مقررشان تکمیل کنیم و رئیس یا مشتریهایمان را راضی نگه داریم. این مشغلهها درست به همان اندازه که روزها و هفتههای ما را پر میکنند، فضای ذهنیمان را نیز اشغال میکنند. در نتیجه بهمرور زمان، به نشخوار فکری دچار میشویم و گردوغبار استرس و اضطراب ذهن ما را میپوشاند.
در دنیای امروز ما، مشغلهداشتن گویی نوعی افتخار است. اکثریت ما، همیشه در حال دویدن هستیم؛ تا دیروقت کار میکنیم تا بتوانیم وظایفمان را در موعد مقررشان تکمیل کنیم و رئیس یا مشتریهایمان را راضی نگه داریم. این مشغلهها درست به همان اندازه که روزها و هفتههای ما را پر میکنند، فضای ذهنیمان را نیز اشغال میکنند. در نتیجه بهمرور زمان، به نشخوار فکری دچار میشویم و گردوغبار استرس و اضطراب ذهن ما را میپوشاند.
حتی ممکن است این اضطراب بهتدریج به دنیای بیرونی ما سرایت کند و روزهایمان شلوغتر و سنگینتر شوند. اگر شما هم از شلوغی ذهنتان خسته شدهاید و دنبال راهی برای توقف نشخوار فکری هستید، این مطلب را تا انتها مطالعه کنید. در ادامه، پس از بررسی یک تجربه شخصی، ۳ راهکار بسیار ساده و کاربردی برای نظم ذهنی به شما پیشنهاد میکنیم. در انتهای این مقاله شما خواهید با ۳ راهکار ساده چگونه یک ذهن آرام داشته باشیم؟
۳ راهکار عملی برای رسیدن نظم ذهنی
هر چند که زندگی در دنیای مدرن به خودی خود باعث شلوغشدن ذهنهای ما شدهاست، اما پدیده نشخوار فکری و بار روانی ناشی از آن در مواقعی که با چالشهای شخصی دستوپنجه نرم میکنیم، بیشتر خودنمایی میکند. در چنین شرایطی، فضای ذهنیمان آنقدر با افکار پراکنده و نامرتبط بههم آمیخته میشود که اغلب نمیتوانیم فرق بین درست و غلط را تشخیص دهیم.
چند وقت پیش، من و همسرم تصمیم گرفتیم کسبوکار سهسالهمان را بفروشیم و این تصمیم باعث شد که از نظر مالی در شرایط ناخوشایندی قرار بگیریم. در این دوران دشوار، نشخوار فکری همنشین همیشگی من شدهبود. بهجای آنکه بهدنبال راه حل باشم، دائما درباره تصمیمهایی که سه سال گذشته گرفتهبودیم فکر میکردم. مدام در ذهنم دنبال مقصر میگشتم و خودم را سرزنش میکردم. آرزو میکردم ای کاش میتوانستیم به گذشته برگردیم.
دائما کارهایی که باید انجام میدادیم فکر میکردم و با خودم میگفتم اگر تصمیم دیگری گرفتهبودیم، خانوادهمان در این وضعیت دشوار قرار نمیگرفت. نمیتوانستم شرایط و واقعیتی را که به آن دچار شدهبودیم، بپذیرم. نمیخواستم حس شکست را تجربه کنم. ذهنم کنترل همهچیز را بهدست گرفتهبود و دائما مرا گرفتار فکر و خیالهای بیپایان میکرد. هر چه بیشتر تسلیم گفتوگوی درونیام میشدم، آشفتگی ذهنیام بیشتر میشد.
این آشفتگی، استرس و اضطراب آرامآرام به تمامی ابعاد زندگیام رخنه میکرد و باعث شد که دنیای درونیام بر دنیای بیرونی سایه بیندازد. درد و تاریکی همه وجودم را فراگرفت و کمکم شروع کردم به آزاردادن کسانی که برایم مهم بودند و بینهایت دوستشان داشتم. ناگهان به خودم آمدم و فهمیدم که بیشتر از آنچه فکرش را میکردم از نظر روانی و جسمی آسیبپذیر شدهام و اطرافیانم را آزار میدهم. برای یک لحظه روی آنچه در درونم جریان داشت تمرکز کردم و دانستم که باید کاری انجام دهم.
با خودم عهد کردم که آگاهانه روی رشد فردیام کار کنم. باید دوباره خودم را پیدا میکردم و ارزشهایم را از نو تعریف میکردم. باید به همان احساسی که واقعا میخواستم در زندگی داشتهباشم، بازمیگشتم. قبل از اینکه بتوانم بهترین نسخه از خودم را به دیگران ارائه کنم، باید ابتدا از خودم مراقبت میکردم. اولین گام برای رسیدن به این هدف، مرتب،کردن فضای ذهنیام بود. گفتوگوهای درونیام مانند مهی غلیظ، دیدگاهم را نسبت به زندگی پوشانده و آن را تیرهوتار کردهبود. باید راهی برای ازبینبردن این آشفتگی ذهنی پیدا میکردم تا بتوانم در لحظه زندگی کنم و حقیقت را بپذیرم. برای انجام این کار، از ۳ راه ساده اما بسیار موثر کمک گرفتم:
۱. مطالعهکردن
در آن لحظات، بیش از هر چیزی دوست داشتم از واقعیت فرار کنم، اما چیزی که واقعا به آن نیاز داشتم، پذیرش و اتخاذ دیدگاهی تازه بود. فرارکردن، فقط درد را سرکوب میکند و باعث میشود که درد درونمان رشد کند و به چیزی بغرنجتر و پیچیدهتر تبدیل شود. اگر شما هم عموما از درد فرار میکنید، باید بدانید که میتوانید آن را به سکوی پرشی برای رشد فردی و بازآفرینی خود تبدیل کنید. در این مورد، مطالعه به من کمک زیادی کرد. با خواندن داستان زندگی افراد دیگر، توانستم چیزی را که باعث رنجم شدهبود، از زاویهای دیگر ببینم. بهمرور، دیدگاهم و بهتبع آن ذهنیتم تغییر کرد.
۲. مدیتیشن
برای نظم ذهنی و تمرکز ذهن (مدیتیشن) انجام بدهید. برای مدیتیشنکردن لازم نیست که حتما روی زمین بنشینید، دستهایتان را روی زانوهایتان قرار دهید و روی تنفستان تمرکز کنید. کافی است زمانی را در روز برای هیج کاری نکردن و سکوت اختصاص دهید. این کار به شما کمک میکند کمی از مشغلههای روزانهتان فاصله بگیرید، در زمان حال زندگی کنید و با خودتان یکی شوید. هدف از مدیتیشن، بهبود ارتباط با خودمان است. شاید باورتان نشود اما رسیدن به آرامش ذهن با ۱۰ حرکت ساده یوگا هم ممکن است.
۳. نوشتن
نوشتن، نابترین شکل رهایی است. از این طریق، میتوانید زبالههایی را که با نشخوار فکری در ذهنتان انباشته کردهاید، تخلیه کنید. نوشتن افکار و احساساتتان روی کاغذ، شما را با ابعادی از وجودتان آشنا میکند که هرگز تصورش را هم نمیکردید. مثلا یک دفتر خاطرات از رؤیایهایتان بنویسید. وقتی اجازه میدهید که تمام افکار آشفتهتان از ذهنتان عبور کند و از طریق انگشتانتان روی کاغذ جاری شوند، در مسیر رشد فردی قرار میگیرید. اگر این کار را به یک عادت مستمر تبدیل کنید، متوجه خواهید شد که اگر از نوشتن غافل شوید، دوباره همان حس اضطراب و آشفتگی به سراغتان میآید.
نظم ذهنی؛ راهی بهسوی حقیقت درون!
پاکسازی ذهن، شما را با حقایقی آشنا میکند که پیش از این زیر لایهای از افکار اضافی و بیاهمیت پنهان شدهبود. وقتی این حقیقت را درک کنید و زندگیتان را بر اساس آن پیش ببرید، احساس آرامش و راحتی جای سردرگمی و اضطراب را میگیرد و زندگیتان، معنا و هدف تازهای پیدا میکند. دنیای درونی ما اغلب نادیده گرفته میشود؛ درحالیکه این ذهن و افکار ما هستند که جهانی بیرونیمان را شکل میدهند. درست به همان اندازه که برای مرتبکردن اتاق و وسایلتان وقت میگذارید، لحظهای درنگ کنید و بادقت به گفتوگوی درونیتان گوش دهید. شاید لازم باشد که بهجای دنیای بیرون، کمی هم ذهن و افکارتان را سروسامان دهید! راهکار شما برای خلوتکردن ذهن و رسیدن به آرامش و نظم ذهنی چیست؟
منبع: چطور