بسیاری از والدین توجه کمی به آنچه که در خانه اتفاق می افتد دارند و به همین دلیل ممکن است مشکلات را بیشتر و مهم تر و بالعکس کمتر و کم اهمیت تر از آنچه که هست ارزیابی کنند. برای مثال: کودکان گاه گاهی نق می زنند بویژه، در زمان خستگی، بیماری و یا تغییرات محیط، اگر والدین خود خسته و ناراحت باشند ممکن است این مشکل را خیلی بزرگ جلوه کنند. گاهی بالعکس، کودکی که مرتباً با همسالانش دعوا می کند والدین بی توجهی کرده و آن را طبیعی می دانند و هیچ اقدامی نمی کنند. با توجه نمودن به رفتارها و یادداشت کردن آنها و اینکه چند بار در روز این رفتار اتفاق می افتد بهتر می توانید بفهمید که آیا کودکتان مشکل دارد و آیا نحوه برخورد شما برای حل مشکل مفید است؟
برخی از والدین تصور می کنند کودکان با گذشت زمان و وقتی بزرگتر می شوند یاد می گیرند چگونه در هر موقعیتی رفتار کنند . در حالیکه برای یادگیری هر مهارت جدید لازم است والدین آموزش دهند، با فرزندشان تمرین کنند، کودک خود را تشویق نمایند و خود الگوی خوبی در این زمینه باشند.
کودکان خواسته های زیادی دارند که انجام همه آنها مقدور نیست و یا برخی از این خواسته ها پسندیده نیستند. بنابراین همه کودکان لازم است که حدود و قوانین را یادبگیرند و ناکامی و ناراحتی خود را هنگامی که به خواسته هایشان نمی رسند کنترل کنند. روش های مثبت و موثری وجود دارد که به کودکان کمک می کند کنترل بر خویش (خویشتنداری) را یاد بگیرند. مثلا زمانی که کودک از شما خواسته ای دارد می توانید در حد توان و صبر او خواسته را اندکی به تعویق بیاندازید" به ساعت نگاه کن . هر وقت عقربه اون رفت روی خط بعدی میام پیشت" و یا " اگه امروز کمتر خوراکی بخری پولت جمع میشه تا اون چیزی که میخوای تهیه کنی".
انتظاراتی که از کودک خود دارید از قبل مشخص کنید و برای او توضیح دهید ( برای مثال امروز که می رویم فروشگاه می خواهم که دست منو بگیری و از من دور نشوی) فعالیتهای سرگرم کننده ای برای کودک در آن موقعیت خاص فراهم کنید ( مثلاً بردن اسباب بازی مورد علاقه کودک و یا کمک گرفتن از آنها در هنگام خرید و انتخاب اقلام مورد نیاز). زمانی که کودک از شما خواسته ای دارد می توانید در حد توان و صبر او خواسته را اندکی به تعویق بیاندازید"
والدین عزیز هر روز حوادث و مسائلی در زندگی شما پیش می آید که ممکن است تعادل شما را دچار اشکال کند. نمی توانیم از وقوع بعضی حوادث جلوگیری کنیم ولی می توانیم خود را برای مقابله با چنین حوادث آماده کنیم. لازم نیست همیشه با واقعیات روبرو شویم بلکه می توانیم در ذهن تصور کنیم و مسئله گشایی نماییم.
هنگامی که یک اتفاق ناگوار برای شما می افتد، افکار منفی از ذهن تان می گذرد. این افکار ممکن است در همان موقع باورکردنی باشند اما اگر بعداً راجع به آن فکر کنید به نظرتان غیرواقعی، مبالغه آمیز و حتی خنده دار باشد . افکار منفی را شناسایی کنید ( مثل من همیشه خراب می کنم). در گفتگو با خود عبارت مثبت در جهت سازگاری بیشتر استفاده کنید. ( مثل می توانم این مشکل را حل کنم) و با افکار منفی مبازره کنید ( گاهی خراب می کنم ولی بیشتر اوقات خوب عمل کرده ام ) الان حالم خوب نیست پس خیلی نباید این افکار را باور کنم) یاد بگیرید که چگونه خودتان را در شرایط سخت آرام نگه دارید. برای موقعیتهایی که احتمال دارد مشکلی پیش بیاید برنامه ریزی کنید و آماده باشید.
پدر یا مادر بودن وظیفه دشواری است و اگر پدر یا مادر هر کدام بخواهند به تنهایی این مسئولیت را بپذیرند دچار خستگی و ناامیدی خواهند شد. یاد بگیرید از دیگران کمک بخواهید با همسرتان کارها را تقسیم کنید در مورد مشکلات پیش آمده حرف بزنید. اگر تا حالا چنین کاری نکرده اید ممکن است در ابتدا همسر و سایر اطرافیان به راحتی تقاضای شما را نپذیرند چون آنان عادت کرد ه اند که شما همه کارها را انجام دهید اما این کار را می توانید با ظرافت خاصی آغاز و به تدریج افزایش دهید.