تربیت درست کودک، شناساندن مقررات و حد و مرزها
مهمترین چیزهایی که بچه ها از والدینشان می خواهند اول محبت و سپس نظم است.
مهمترین چیزهایی که بچه ها از والدینشان می خواهند اول محبت و سپس نظم است. یکی از اصلی ترین روش های ایجاد نظم در زندگی کودکان انتظارات مربوط به رفتار مناسب و نیز محدودیت هایی است که برای آزادی آنان نیاز دارند.
بعضی ها توجهی به وضع مقررات و گذاشتن حدود برای فرزندانشان ندارند زیرا نمی خواهند کودکان احساس کنند که از طریق ایجاد محدودیت کنترل می شوند و یا انتظارات والدین به آنان فشار می آورد. خودشان را به جای فرزندشان می گذارند و تصور می کنند اگر سایرین مرتباً به آنها بگویند چه بکنند، یا نکنند احساس خوبی نخواهند داشت.
بنابراین به خاطر اینکه احساس محدودیت از طرف سایرین برای بزرگسالان ناخوشایند است، نتیجه می گیرند که برای بچه ها هم باید نامطبوع باشد. این احساسات هر چند خوب، ولی اشتباه است.
زندگی با رعایت مجموعۀ رهنمودها و راهکارهایی که شخص دیگری اِعمال می کند، روی بچه ها همان اثری را ندارد که روی بزرگسالان. نظمی که از طریق قانونمندی و داشتن حدود اعمال می گردد، احساس بدی به بچه ها نمی دهد. در واقع عکس آن صادق است و وجود نظم باعث می شود آنان احساس امنیت کنند.
اگر می خواهید کودک گرفتار رنج و عذاب بشود زندگی اش را در خانه ای قرار دهید که آنجا رویدادهای عادی قابل پیش بینی نیست، بلکه به صورت آشفته و نابسامان روی می دهد و هیچ مقرراتی وجود ندارد. هیچ موجودی نمی تواند در شرایطی که چیز قابل پیش بینی وجود ندارد احساس امنیت و آرامش بکند.
گرچه عیبی ندارد والدین بر سر ویژگی های مقرراتشان با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند ولی سرانجام باید مجموعه مقرراتی داشته و انتظار داشته باشند فرزندانشان از آنها پیروی کنند.
مثلاً ممکن است خوابیدن راس ساعت ده در پایان هفته برای دانش آموزان کلاس نهم را مناسب بدانید، و پدر یا مادر دیگری ساعت یازده را مناسب بیابد. اینکه فرزندتان ساعت ده بخوابد یا یازده، چندان مهم نیست چیزی که اهمیت دارد این است که ساعت معینی تعیین شده باشد که شما آن را مقرر کرده باشید.
دلایل منطقی زیادی برای ضرورت و قانونمندی خانه وجود دارد، ولی دلیل اصلی این است که مقررات به مرور زمان به کودک کمک می دهد که بیش از پیش بر رفتارش تسلط و کنترل پیدا کند.
هرچند متناقض به نظر برسد، با این حال توانایی کودک برای تسلط بر خویش امری است که از طریق کنترل شدنش توسط والدین رشد می کند و خویشتن داری را کودک از طریق مقرراتی که توسط والدین بر رفتارشان اعمال می شود، فرا می گیرد.
با گذشت زمان، کنترل و مهار رفتار کودک به تدریج از خارجی بودن (اعمال توسط والدین و سایر بزرگسالان) به داخلی بودن (اعمال توسط خودش) تغییر می یابد، ولی اگر کنترل خارجی وجود نداشته باشد، کنترل داخلی یعنی خویشتن داری رشد نمی یابد.
دیر یا زود، کودک گذران زندگی را بدون نظارت مستقیم والدین آغاز خواهد کرد و آنها نیز می خواهند او بتواند بدون اتکا به دیگران، خودش را اداره کند.
اگر کودک شش ساله بدون اینکه والدینش به او بگویند، هر شب قبل از خواب دندان هایش را مسواک می زند، احتمالاً برای آن است که از وقتی چهار ساله بود هر شب این مقررات رعایت می شد.
اگر کودک نه ساله ای می تواند پشت میز شام آرام بنشیند؛ و یا برای رفتن به خانۀ دوستش به آرامی اجازه بگیرد و رفتار کودک دیگری این چنین نیست، احتمالاً علتش این است که اولی مقررات و موازین این رفتارها را به موقع فرا گرفته، ولی برای دومی مقررات و قواعد محکمی وجود نداشته است.
منبع:
کودک آنلاین
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼