دوست خیالی در کودکان، رشد اجتماعی و خلاقیت
در حدود ۱۲ ماهگی کودک از اشیای جانشین واقعی به شیوه واقع بینانه و مناسب استفاده می کند. برای مثال؛ از یک تکه پارچه بعنوان ملافه خود هنگام خواب استفاده می کند.
سنین بین ۲ تا ۶ سالگی به عنوان سالهای بازی خیالی یا وانمود سازی شناخته می شود.
کودکان با استفاده از نمادهایی که اجازه می دهند یک چیز نقش چیز دیگری را ایفا کند واقعیت را برای خود بازنمایی می کنند.
برای مثال؛ کودک ممکن است تصور کند که یک بشقاب خالی پر از غذاست، مداد یا قاشق او یک اسلحه است.
بازی نمادین(خیالی) اولین بار در سال دوم زندگی کودک پدیدار می شود و پیدایش آن نسبتا ناگهانی است.
بهترین راه برای بررسی رشد بازی نمادین توجه به رشد سه عنصر زیربنایی آن است.
میان واگرایی؛ عبور از توجه و تمرکز کودکان در بازی خیالی بر خود و توجه به محیط پیرامونی
نکته قابل توجه این است که کودکان در ابتدا میان گرا ( توجه به خود) و به تدریج میان واگرا ( توجه به محیط و دیگران) می شوند، به عبارتی پیشرفت طبیعی رشد از تمرکز بر خود به سمت تمرکز بر دیگران است.
در حدود ۱۲ ماهگی اولین بازی خیالی بروز می کند که شامل کنش های وانمود سازی معطوف به خود کودک است. کودک معمولا زمانی که تنها است به انجام رویدادهای آشنا از تجربه های زندگی می پردازد مثلا وانمود می کند در حال خوردن است در حالیکه واقعا گرسنه نیست و چیزی هم نمی خورد، یا طوری روی زمین دراز می کشد که انگار خواب است با اینکه در ان لحظه خسته و خواب آلود نیست. در واقع کودک هم آغازگر بازی وانمودی و هم موضوع آن است.
در حدود ۱۸ ماهگی کودک با وارد کردن اشیای بی جان به بازی های خیالی خود کنش های وانمود سازی را شروع می کند کودک آغازگر بازی ولی این بار اشیا موضوع بازی هستند. برای مثال؛ کودک این بار به عروسک خود غذا می دهد.
در ۲۴ ماهگی اشیای بی جان شروع کننده بازی و نیز دریافت کننده (موضوع) بازی خیالی هستند. برای مثال؛ کودک عروسکهایش را کنار هم می چیند و وسایل پذیرایی را جلوی آنها قرار می دهد و به آنها اجازه می دهد تا از خودشان پذیرایی کنند.
نا موقعیت گرایی؛ استفاده از یک شی بعنوان جانشینی برای شی دیگر
در حدود ۱۲ ماهگی کودک از اشیای جانشین واقعی به شیوه واقع بینانه و مناسب استفاده می کند. برای مثال؛ از یک تکه پارچه بعنوان ملافه خود هنگام خواب استفاده می کند.
با بزرگتر شدن کودک جانشین های مورد استفاده بیشتر از واقعیت دور می شوند. ممکن است شی جانشین هیچ شباهتی به شی واقعی نداشته باشد و روش بازی خیالی ممکن است با کاربرد مناسب آن شی بسیار متفاوت باشد.
برای مثال؛ کودک ۳ ساله می تواند خیال کند بالش او یک سفینه فضایی است، در حالیکه برای کودک دو ساله بالش، بالش است و برای خوابیدن از آن استفاده می کند.
یکپارچگی؛ سازمان دهی بازی به شکل الگوهای خاص
در اواخر سال دوم شواهدی حاکی از ارتباط بین کنش های پی در پی به چشم می خورد. ابتدا شاهد جفت شدن ساده فعالیت های مرتبط هستیم.
برای مثال؛ خرس عروسکی از برج ساخته شده با قطعات خانه سازی بالا می رود و به طرف دیگر می پرد، سپس بقیه عروسکها نیز همین کار را تکرار می کنند.
در پایان دو سالگی تعداد و تنوع فعالیت ها افزایش می یابد. برای مثال؛ عروسکها باید ابتدا از برج بپرند و سپس سوار ماشین شوند و حرکت کنند.
کودکان ۳ ساله معمولا از تخیل بسیار قوی برخوردار هستند. خیال پردازی های آنها بسیار گسترش می یابد که این امر آنها را برای بازی تخیلی آماده می سازد و از جنبه منفی، می تواند نشانگر پدیدار شدن ترس های کودک باشد مانند؛ ترس از تاریکی، ترس از صداهای بلند و هیولا.
بازی وانمود سازی در میان کودکان تمام سنین دیده می شود. با وجود این، از سن ۵ سالگی میزان این نوع بازی تا حد زیادی کاهش می یابد. زمانی که کودکان بزرگتر می شوند بیشتر تلاش می کنند تا خود را با واقعیت وفق دهند و برای برآورده شدن نیازهایشان احتیاجی به وانمود سازی ندارند.مشاهده بازی کودکان می تواند در ارزیابی رشد شناختی، حرکتی، کلامی و اجتماعی کودکان ابزار مناسبی باشد. لازم است در هنگام ارزیابی کودک به سن کودک، تاریخچه رشدی، بافت فرهنگی- اجتماعی خانواده و غنی بودن محیط آموزشی وی توجه شود.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼