۱۵۶۳۳۵
۱۵۸۵
۱۵۸۵

احترام گذاشتن به کودکان، بسیار ضروری است

انسان، گل سرسبد موجودات است و اسلام به او حرمت نهاده است.

این حرمت، صرف نظر از ویژگی های هر دسته و گروهی از انسان هاست. جنسیت، قومیت، نژاد، کوچکی و بزرگی و حتی ایمان و بی ایمانی نیز در آن دخالت ندارد. این حرمت و کرامتی است که خدا از بدو خلقت به انسان داده و در برابرش نیز مسئولیت خواسته است. قرآن کریم در این باره می فرماید:
و لقد کرمنا بنی ءادم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلنهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلاً» (اسراء، ۷۰)؛ و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا [بر مرکب ها] برنشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریده های خود برتری بخشیدیم.
حال این برتری انسان، به عقل و بار امانتی است که او بر دوش گرفته، یا خلیفه اللهی او و یا چیز دیگر، نکته ای است که در جای خود بحث مستقلی می طلبد، اما سخن این آیه آن است که انسان کرامت و حرمت دارد و این کرامت و حرمت اختصاص به فرد یا گروه خاصی ندارد؛ زیرا بنابر سخن علی (علیه السلام) در عهدنامه مالک اشتر، انسان ها یا برادر دینی یکدیگرند یا برادر خلفی (نهج البلاغه، [بی تا]، (الف)، ج ۳، ص ۸۴)؛ یعنی از یک پدر و مادر آفریده شده اند و در آفرینش همانندند. بنابراین، همان طور که قومیت، جنسیت و نژاد در این کرامت دخالتی ندارد، سن کم یا زیاد نیز دخالت ندارد و بدون در نظر گرفتن ملاک های ثانوی، کودک و بزرگسال با هم مساوی و از کرامت لازم برخوردارند و از این رو باید از احترام لازم نیز برخوردار باشند. از این رو، در اسلام حتی جنینی که در رحم مادر است و هنوز به دنیا نیامده، از سهم الارث برخوردار است. اگر سقط شد، مانند دیگر انسان ها باید غسل داده، کفن و دفن شود و حتی اگر کسی باعث قتل او در رحم مادر شد، باید به ولی او دیه بپردازد. پس از تولد نیز مالک می شود، حق پیدا می کند و با سایر افراد مساوی و از احترام لازم نیز برخوردار است. چنین نیست که بتوان او را نادیده انگاشت و با او برخوردی متفاوت از بزرگسالان داشت. این لازمه تساوی انسان ها در کرامت است. در عین حال، در اسلام برخی از انسان ها درجه ی برتری از کرامت را دارا هستند و برخی دیگر چنین درجه ای از کرامت را ندارند. قرآن کریم می فرماید:
إن أکرمکم عندالله أتقاکم (حجرات، ۱۳)؛ همانا گرامی ترین شما نزد خدا باتقواترین شماست.
با توجه به حصری که در آیه وجود دارد، تنها ملاک برتری و کرامت انسانی بر سایر انسان ها تقواست. اما کودکان هنوز اقتضای کسب تقوا را ندارند، پس دست کم در کرامت اولیه با بزرگسالان مساوی اند.
از سوی دیگر، کودکان بر فطرت الهی آفریده شده اند و این فطرت گرچه هنوز به فضائل مزین نشده، به خبائث نیز آلوده نیست، پس، از این حیث نیز دارای کرامت اند و شاید کرامتی بیش از بسیاری بزرگسالان؛ پس احترامی بیشتر می طلبند.
در سیره معصومان (علیهم السلام) تکریم و احترام کودکان به شیوه های مختلف صورت می گرفت؛ از جمله قیام و استقبال از فرزندان به هنگام ورود آنها به مجلس، سلام کردن به کودکان، با احترام صدا کردن کودکان، عیادت از کودکان مریض و از این قبیل که در اینجا به بیان برخی از این سیره ها می پردازیم.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) معمولاً به هنگام ورود افراد به مجلس به احترام آنها می ایستاد و برای آنها جا باز می کرد؛ اما در برابر فرزندان خویش، حسن و حسین (علیهماالسلام) و فاطمه (علیهاالسلام)، علاوه بر آن، چند قدم به استقبال می رفت. در روایتی آمده است:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بود. حسن و حسین (علیهماالسلام) به طرف آن حضرت آمدند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی آنها را دید به احترام آنها ایستاد. چون به کندی حرکت می کردند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به استقبال آنها رفت و آنها را بر دوش خود سوار کرد و فرمود: چه مرکب خوبی دارید و شما چه سواران خوبی هستید (مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۴۳، ص ۲۸۵).
همچنین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر حضرت فاطمه (علیهاالسلام) نیز می ایستاد و او را بر جای خویش می نشاند.
و کانت إذا دخلت علی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) قام إلیها فقبلها فأجلسها فی مجلسه (همان، ج ۳۷، ص ۷۱)؛ و هرگاه فاطمه (علیهاالسلام) نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می آمد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به احترام او می ایستاد و او را می بوسید و در جای خویش می نشاند.
همچنین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همیشه به کودکان سلام می کرد. روزی انس به مالک به کودکانی برخورد و به آنها سلام کرد و گفت:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همیشه بر کودکان سلام می کرد (بخاری، ۱۴۰۱، ج ۷، ص ۱۳۱).
امام رضا (علیه السلام) نیز از پدران خود نقل می کند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
خمس لا أدعهن حتی الممات... و التسلیم علی الصبیان لیکون سنه من بعدی (طباطبایی، ۱۳۷۵، ص ۴۲)؛ پنج چیز را تا هنگام مرگ ترک نخواهم کرد... و [از جمله] سلام کردن بر کودکان، تا این که پس از من سنتی برای دیگران باشد.
همچنین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای گذشت از حقوق کودکان از آنها اجازه می خواست. سهل بن سعد ساعدی می گوید:
برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شربتی آوردند. مقداری از آن را نوشید. در سمت راست او نوجوانی نشسته بود و در سمت چپ او ریش سفیدانی. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) [برای احترام به ریش سفیدان خواست شربت را به آنها بدهد؛ لذا از نوجوان اجازه خواست] و فرمود: آیا اجازه می دهی این شربت را به بزرگان بدهم؟ (۱) نوجوان گفت: نه، به خدا سهم خود را به هیچ کس نمی دهم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شربت را به دست او داد تا بنوشد (بخاری، ۱۴۰۱، ج ۳، ص ۱۳۹).
ائمه (علیهم السلام) در زندگی خود به کودکان همانند بزرگسالان احترام می گذاشتند. ابن ابی الحدید نقل می کند:
روزی امام حسن (علیه السلام) از کنار کودکانی که سرگرم بازی بودند، می گذشت. کودکان در حالی که قطعه نانی در دست داشتند و می خوردند به امام حسن (علیه السلام) تعارف کردند و او را به خوردن نان دعوت کردند. امام دعوت آنها را پذیرفت و با آنها غذا خورد و سپس کودکان را به منزل خویش برد. به آنها غذا و پوشاک داد و فرمود: دعوت آنها از دعوت من ارزشمندتر بود؛ زیرا آنها هر آنچه داشتند به من دادند، ولی من بیش از آنچه به آنها دادم، دارم (ابن ابی الحدید، ۱۳۸۵، ج ۱۱، ص ۱۹۸).
در سیره های معصومان (علیهم السلام) موارد بسیاری مشاهده می شود که هنگام صحبت با فرزندان خویش از لفظ «یا بُنی» (فرزند عزیزم) استفاده می کردند. همان چیزی که لقمان نیز در سفارش های خود به فرزندش او را با آن لفظ خطاب می کرد، که موارد متعددی از آن در قرآن نیز آمده است. (۲)
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نیز در نامه خود به امام حسن (علیه السلام) می فرماید:
ای بُنی انی و إن لم عمرت عمر من کان قبلی فقد نظرت فی أعمالهم... ای بنی إن أحب ما أنت آخذ به إلی مِن وصیتی تقوی الله... ای بنی أکثر ذکر الموت و... (نهج البلاغه، [بی تا]، (الف)، ج ۳، ص ۴۱).
شرکت دادن در بازی کودکان نیز نوعی احترام است به کودکان و شغل آنها، که در واقع همان بازی است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همواره با فرزندان خویش و حتی گاهی با کودکان اصحاب نیز بازی می کرد که در بخش بازی کودک، آنها را ذکر خواهیم کرد، ولی در اینجا برای نمونه سیره ای را ذکر می کنیم. جابر می گوید:
بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدم در حالی که حسن و حسین (علیهماالسلام) را بر پشت خود سوار کرده بود و چهار دست و پا راه می رفت و می فرمود: شتر شما چه شتر خوبی است و شما چه سواران خوبی هستید (مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۴۳، ص ۲۸۵).
افزون بر آنچه گذشت، نکته دیگری در سیره معصومان (علیهم السلام) درباره تکریم و احترام کودکان مطرح است و آن اینکه معصومان (علیهم السلام) به کودکان و فرزندان خود شخصیت نیز می دادند که این مرتبه ای بالاتر از تکریم و احترام است. یعنی نگاه آنها به فرزندان و کودکان، نگاه به کودکانی نیست که روز خود را با سرگرمی و بازی به پایان می برند، بلکه آنها را افرادی با شخصیت و با فهم و آگاهی می دانستند که در آینده بزرگان قوم خود خواهند شد و این را به کودکان القا می کردند.
یکی دیگر از شیوه های شخصیت دادن ائمه به فرزندان خود، چنین بود که پاسخ برخی از مسائلی را که افراد از آنها سؤال می کردند، به فرزندان خود ارجاع می دادند؛ که این کار هم تمرینی برای کودک در شکوفایی استعداد اوست و هم معرفی کودک به دیگران. در مواردی نیز ائمه (علیهم السلام) در حضور دیگران از فرزندان خود سؤال می کردند و وقتی پاسخ می شنیدند به دیگران می گفتند: این گونه فرزندان خود را تربیت کنید. ابی السرد می گوید:
روزی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) از فرزندش حضرت حسن (علیه السلام) پرسید: عقل چیست؟ وی پاسخ داد و همین طور چندین سؤال از وی پرسید و پاسخ شنید. سپس از حضرت حسین (علیه السلام) نیز چندین سؤال پرسید و پاسخ شنید. سپس امام علی (علیه السلام) خطاب به حارث اعور فرمود: ای حارث، این احکام را به اولاد خود بیاموزید؛ زیرا موجب زیادی عقل و هوشیاری و قدرت بر تصمیم گیری می شود (همان، ج ۷۲، ص ۱۹۴).
آثار تربیتی تکریم و احترام کودک
شاید بتوان گفت کودکان گرچه در کرامت با بزرگسالان مساوی اند، اما باید از احترام بیشتری برخوردار باشند و این به دلیل نقشی است که این احترام می تواند در تربیت آنها داشته باشد. نقش ها و تأثیرات تربیتی تکریم و احترام کودکان چنین است:
۱. انسان دارای حب ذات است و هر انسانی خود را دوست می دارد و در جهت حفظ حرمت خود می کوشد و از موقعیتی که در آن احساس بی حرمتی کند می پرهیزد و با آن مقابله می کند. امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید:
طبعت القلوب علی حب من أحسن إلیها و بغض مَن أساء إلیها (نوری، ۱۴۰۸، ج ۱۱، ص ۴۴۵)؛ قلب انسان ها چنان سرشته شده که هر کس به انسان احسان کند، او را دوست می دارد و هر کس به او بدی کند، او را دشمن می دارد.
بنابراین، اگر کودک از والدین و مربیان خود احساس بی احترامی کند، دیگر سخنان و تعلیمات آنان، نه تنها اثر تربیتی ندارد که اثر معکوس و ضد تربیتی نیز خواهد داشت؛ چون کودک بغض آنها را در سینه خواهد داشت و پذیرای حرف های آنان نیز نخواهد بود.
۲. احترام به کودک در خود پنداره او مؤثر است و در نتیجه، این خود پنداره در رفتار شخص تأثیر می گذارد؛ زیرا رفتار انسان ها براساس شناختی است که از خود دارند و این شناخت از خود، معمولاً از طریق نگاه دیگران به انسان حاصل می شود. بگذریم از معدود کسانی که فراتر از این می نگرند و خود را چنان که هستند، می بینند. این عده نیز در میان بزرگسالان اند، نه کودکانی که هنوز هر چیزی را از دریچه چشم دیگران می بینند و اساس شناخت و رفتار آنها را تقلید و تلقین شکل می دهد. بنابراین، اکثر انسان ها، به ویژه کودکان، خود را چنان می شناسند که دیگران در رفتار خود با آنها، می نمایانند و بر طبق این شناخت از خود، عمل می کنند، و اگر چنین نکنند دچار تضاد درونی، اضطراب و دلهره می شوند؛ زیرا انسان همواره به دنبال آرامش درونی است و این آرامش وقتی است که رفتار بیرونی مطابق با شناخت درونی باشد. بنابراین، بر طبق شناخت از خود که از طریق نگرش دیگران به او حاصل شده است، عمل می کند. حال اگر والدین و مربیان کودک در دوران شکل گیری شخصیت او با بی احترامی، تحقیر، سرکوفت و سرزنش با وی برخورد کنند، شخصیت کودک به صورت شخصیتی ذلیل، حقیر، وابسته و منفی شکل خواهد گرفت و اگر با احترام و بزرگداشت با او برخورد کنند، شخصیت او به صورت شخصیتی عزیز، مستقل و مثبت شکل خواهد یافت، و در خود به دیده احترام می نگرد و رفتارش نیز بر طبق آن، رفتاری سالم، مثبت و بهنجار خواهد بود. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در این زمینه می فرماید:
مَن کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیه (نوری، ۱۴۰۸، ج ۱۱، ص ۳۳۹)؛ کسی که از کرامت نفس برخوردار باشد شخصیت خود را با گناه، بی ارزش نمی کند.
و نیز می فرماید: من کرمت علیه نفسه هانت شهواته (نهج البلاغه، [بی تا]، (الف)، ج ۴، ص ۱۰۴)؛ کسی که از کرامت نفس برخوردار باشد، شهوت نزد او بی ارزش است.
امام سجاد (علیه السلام) نیز می فرماید:
مَن کرمت علیه نفسه هانت علیه الدنیا (حرانی، ۱۳۶۹، ص ۲۷۸)؛ کسی که از کرامت نفس برخوردار باشد، دنیا نزد او بی ارزش است.
برخی روان شناسان نیز انگیزه اصلی فعالیت های انسانی را احساس حقارت و احساس عزت نفس در او می دانند که معمولاً این احساس در انسان با رفتار و برخورد دیگران با او شکل می گیرد. آدلر در این زمینه می گوید: «انگیزه اصلی و محرک اولیه هر نوع فعالیتی در انسان دو عامل احساس حقارت و احساس برتری جویی است» (هاشمی، ۱۳۷۲، ج ۱، ص ۱۸۱). همچنین روان شناسان، بسیاری از رفتارهای منفی و ضد ارزشی را ناشی از کمبود شخصیت در انسان می دانند و می گویند: این گونه رفتارها معمولاً از کسانی صادر می شود که عزت نفس پایینی دارند. میرس (۳) می گوید: «طبق تحقیقی که بروکنر و هولتن در سال ۱۹۷۸ در مورد افرادی که دارای عزت نفس زیاد و عزت نفس پایینی بوده اند انجام داده اند، این نتیجه به دست آمد که افرادی که دارای عزت نفس بالایی اند، نه تنها کمتر از افرادی که عزت نفس کمی دارند دچار افسردگی می شوند، بلکه کمتر از آنها گرفتار ناراحتی عصبی و بی خوابی شده، کمتر از آنان به طرف اعتباد و الکلیسم کشیده می شوند» (منطقی، ۱۳۷۲، ص ۱۵).
۳. اصولاً مگر تکریم و احترام دیگران ارزش نیست و نمی خواهیم این ارزش را در کودکان ایجاد کنیم؟ آیا ایجاد چنین ارزشی تنها با گفتن میسر است؟ آیا می توان با بی احترامی به کودک و تحقیر شخصیت او، او را چنان تربیت کرد که به دیگران احترام بگذارد و حقوق آنها را رعایت کند؟ تربیت با بی تربیتی خود نوعی تناقض آشکار است و محال. بنابراین، اگر هیچ یک از دو اثر قبلی را نپذیریم، تنها این اثر کافی است تا ما را به احترام کودکان ملزم سازد؛ زیرا احترام به دیگران یکی از اهدافی است که ما در تربیت کودکان به دنبال آن هستیم و دستیابی به این هدف، بدون رعایت احترام کودکان میسر نیست.
بنابراین، تأثیر عزت نفس و احساس حقارت انسان و به سخن دیگر تأثیر شخصیت بر رفتار، بسیار اساسی و قابل ملاحظه است و نقش تکریم و احترام کودکان بر شکل گیری شخصیت مثبت و عزت نفس آنها نیز نقشی بسزا و تعیین کننده است؛ پس برای تربیت کودک باید به او احترام گذاشت.
۴. پرهیز از آثار منفی و ضد تربیتی که از ناحیه بی احترامی به کودک یا تحقیر شخصیت او متوجه کودک می شود نیز از جمله آثار تربیتی احترام به کودک است. تحقیر شخصیت کودک آثار ضد تربیتی فراوانی را در پی خواهد داشت؛ زیرا در این صورت چنان که در اثر دوم بیان شد و با توجه به روایتی که از امام هادی (علیه السلام) نقل شده است، به طور کلی نمی توان از او انتظار نیکی داشت. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:
من هانت علیه نفسه فلا ترج خیره (خوانساری، ۱۳۷۳، ج ۵، ص ۴۴۳)؛ کسی که نفسش بر وی خوار شد، امید نیکی از او نداشته باش.
حضرت امام هادی (علیه السلام) نیز در این باره می فرماید:
من هانت علیه نفسه فلا تأمن شره (حرانی، ۱۳۶۹، ص ۳۶۲)؛ کسی که نفسش بر وی خوار شد، از شرّ او در امان مباش.
علاوه بر این جنبه کلی، تحقیر کودک کم کم به حقارت نفس می انجامد و در روایات نیز آثار خاصی برای حقارت نفس بیان شده است که برخی از آنها چنین است:

آثار تحقیر کودک
تحقیر کودک سبب ایجاد خود کم بینی در او می شود و خود کم بینی دارای آثار و پیامدهای منفی بسیاری است که در روایات دست کم به دو مورد آن اشاره شده است:
الف) تکبر و زورگویی
تکبر و زورگویی از پیامدهای خود کم بینی است. امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید:
ما من رجل تکبر أو تجبر إلا لذله وجدها فی نفسه (کلینی، 1365، ج 2، ص 312)؛ هیچ کس تکبر نمی کند و زور نمی گوید، مگر به سبب ذلتی که در خود می بیند.
روشن است کسی که خود را کوچک می بیند، در صدد است این کوچکی را جبران کند چون انسان دارای حب ذات است و نیاز به خود شکوفایی در روان شناسی یکی از نیازهای انسان شمرده شده است (سیف، 1368، ص 350). و چون خود را قادر به جبران نبیند، ناچار به ضد آن روی می آورد؛ یعنی خود را بزرگ می پندارد و تکبر می ورزد. در روان شناسی به این گونه واکنش، «واکنش معکوس» گفته می شود. زورگویی نیز نتیجه تکبر است و به دنبال آن خواهد بود. همچنین آن حضرت می فرماید:
ما من أحد یتیه إلا من ذله یجدها فی نفسه (همان جا)؛ هیچ فردی تکبر نمی کند مگر به سبب حقارتی که در خود می بیند.
ب) نفاق
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در این باره می فرماید:
نفاق المرء مِن ذل یجده فی نفسه (محمدی، 1362، ج 4، ص 3338)؛ نفاق و دورویی انسان به سبب ذلت و خواری است که در خود می بیند.
انسانی که خود را عاجز از هر کار مثبتی می بیند، ناچار دست به تظاهر می زند؛ یعنی خود واقعی خویش را نشان نمی دهد و همواره سعی می کند از طریق تظاهر به خوبی ها و مثبت ها، ضعف و حقارت خود را بپوشاند و این تظاهر هم در عمل و رفتار او خواهد بود و هم در عقیده و گفتار. بنابراین، با توجه به تساوی انسان ها در کرامت و اهمیت نگرش و رفتار دیگران به کودکان و نقش آن در تربیت و شکل گیری شخصیت آنها، بزرگان دین نه تنها کودکان را در احترام و بزرگداشت با بزرگسالان مساوی می دانند، بلکه در مواردی احترام ویژه ای نیز برای آنها قائل اند. معصومان (علیهم السلام) به شیوه های گوناگون کودکان و فرزندان، اجازه گرفتن از آنها برای تصرف در حقوق و اموالشان، پذیرش دعوت آنها و دعوت کردن از آنها برای میهمانی، جای دادن آنها در صفوف اول جماعت، عیادت از آنها، با احترام صدا کردن آنها، شرکت در بازی آنان، پرهیز از خشونت با آنها و شخصیت دادن به ایشان.
پی نوشت ها :
1. ممکن است اشکال شود که نوجوان در اینجا حقی نداشت؛ زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می توانست از سمت چپ خود شروع کند و ابتدا شربت را به بزرگان بدهد. در پاسخ می گویم: در اسلام سمت راست از اهمیت خاصی برخوردار است، به طوری که قرآن بهشتیان را اصحاب یمین و دوزخیان را اصحاب شِمال نامیده است. همچنین رسم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بزرگان دین نیز بر این بوده است که سمت راست را مقدم می داشته اند. مثلاً مستحب است برای ورود به جایی از سمت راست شروع کنند و ابتدا افرادی که در سمت راست هستند وارد شوند.
2. «و إذ قال لقمان لابنه و هو یعظه یابنی لا تشرک بالله...» لقمان، 13) و نیز ر. ک: آیات 16 و 17 همان سوره.
منبع: راسخون

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.