۳۸۹۳۹

معرفی کتاب برای کودکان، دخترک در دشت پروانه‌ها!

دختر کوچولو، هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شد، چوب توری‌اش را برمی‌داشت و می‌رفت به دشت پروانه‌ها.

دختر کوچولو، هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شد، چوب توری‌اش را برمی‌داشت و می‌رفت به دشت پروانه‌ها.

کفش‌هایش را درمی‌آورد، از تنه درخت نیمه‌خشک کنار دشت بالا می‌رفت، می‌نشست روی پایین‌ترین شاخه محکم درخت، چوبش را در دست می‌گرفت و به پروانه‌های زیبایی که روی گل‌ها می‌رقصیدند، نگاه می‌کرد.

برای پروانه‌ها جالب بود که چرا او، هر روز، با چوب توری‌اش به تماشای آن‌ها می‌آید، ولی اصلا آن‌ها را نمی‌گیرد و اذیت نمی‌کند. پس، تصمیم گرفتند به او نزدیک شوند و از او سوال کنند.

دختر کوچولو، آهی کشید و گفت: «من خیلی دوست دارم یک پروانه داشته باشم و همیشه با هم دوست باشیم و بازی کنیم. هر شب تصمیم می‌گیرم که فردا صبح، با چوب توری‌ام، یکی از شما را بگیرم و با خود به خانه ببرم تا همیشه با من باشد، اما هر بار که به دیدن شما می‌آیم، آن‌قدر زیبا پرواز می‌کنید و روی گل‌ها می‌نشینید و دنبال‌بازی می‌کنید که دلم نمی‌آید و فقط زیبایی شما را تماشا می‌کنم. گاهی هم دوست دارم مثل شما پرواز کنم.»

پروانه‌ها، از مهربانی دخترک، خیلی خوش‌شان آمد و تصمیم گرفتند با او دوست شوند و هر روز، با او بازی کنند.

چه‌طور با پروانه‌ها دوست می‌شی؟

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

هم اکنون دیگران می خوانند