۱۷۱۴۲۶
۱۳۶۰
۱۳۶۰

رشد شناختی نوزاد، چه اهمیتی دارد؟

نوزادان نه فقط مهارت‌ها و رفتارهای ویژه را می‌آموزند، ممکن است باورها و انتظارات مرتبط با توانایی‌های خود نسبت به کنترل حوادث جهان اطراف را نیز بیاموزند.

نوزادان نه فقط مهارت‌ها و رفتارهای ویژه را می‌آموزند، ممکن است باورها و انتظارات مرتبط با توانایی‌های خود نسبت به کنترل حوادث جهان اطراف را نیز بیاموزند. این گونه اعتقادات معمولاً نتیجه تعاملاتی است که به‌طور طبیعی بین نوزاد و مراقبان وی پیدا می‌شود.
نوزاد یاد می‌گیرد که اغلب یک فریاد یا لبخند برای جلب توجه مادر کافی است. بنابراین، اولین درس در زمینه کنترل اجتماعی از تعامل نوزاد- مادر فراگیری شده است. در محیط غیر اجتماعی نوزاد نیز فرصت‌های فراوانی برای آموختن چنین درس‌هایی فراگیر، وجود دارد. مثلاً نوزاد می‌آموزد که اگر جغجغه را تکان دهد، صدا می‌کند و اگر توپ را هل دهد یا پیش بکشد، می‌غلتد.
در همه این موارد نوزادان می‌آموزند که با انجام دادن فعالیت‌هایی در محیط اجتماعی یا فیزیکی اطراف خود، تحولاتی به‌وجود آورند. این فرایند در ضمن نشان‌گر رشد اولین جوانه‌های اختیار در انسان است که باید به آن اهمیت داد.
اهمیت رشد شناختی این مسأله در این است که انگیزه، علاقه و سرسختی نوزاد، در حل مشکلات و کاوش در محیط، در نتیجه این نوع یادگیری فراگیر افزایش می‌یابد. متقابلاً نوزادانی که از این گونه تجارب یادگیری برخوردار نبوده‌اند، نوعی ناتوانی از خود بروز می‌دهند. تجارب اولیه محیط به اینان آموخته است که قادر به کنترل محیط پیرامون خود نیستند و بنابراین از هرگونه تلاش برای آزمون کنترل محیط خودداری می‌کنند.
برای مثال نوزادانی که در پرورشگاه‌ها پرورش می‌یابند و به دلیل کمبود پرسنل کمتر مورد توجه قرار می‌گیرند، معمولاً در برخورد با محیط و کنترل آن، توان لازم را ندارند. برای آن‌ها زندگی با یک برنامه از پیش تعیین شده در جریان است و کسی به خواسته‌ها و نیازهای فردی آن‌ها توجهی ندارد. از این رو جای تعجب نیست که این قبیل کودکان غالباً افرادی بی‌احساس غیرفعال و پذیرا و منزوی هستند و چون در تعامل با محیط فیزیکی از ایجاد هرگونه تحولی عاجزند، برای تغییر محیط اجتماعی و تأثیر بر دیگران هم، تکاپویی از خود نشان نمی‌دهند.
طبق تجربه برخی محققان، نوزادانی که در مورد یک کار به گونه‌ای انفعالی و عاجزانه برخورد کرده‌اند، این حالت را در هر نوع یادگیری دیگری داشته‌اند؛ چرا که این کودکان هنگام تعامل با محیط نسبت به عدم توانایی خود در کنترل افراد و حوادث، به یک باور فراگیر رسیده‌اند.

بازگشت‌پذیری آثار تجربه‌های اولیه
رشد صحیح و بهنجار، در محیط طبیعی به وقوع می‌پیوندد، اما نوزادانی که در شرایط ناگوار و محروم قرار دارند، از نظر رشد مهارت‌های حسی و ادراکی و یادگیری، آهنگ کُندتری دارند.
سؤال قابل توجه این است که آیا آثار تجارب اولیه نوزادان قابل تغییر و بازگشت‌پذیر است؟ اگر کودکانی که در محیط‌های محروم رشد یافته‌اند به محیط‌های مناسبی منتقل شوند، قادرند بر تأثیرات سوء تربیت اولیه خود غلبه کنند؟
به منظور پاسخ به این سؤال، محققان مطالعات گوناگونی انجام داده‌اند.
یک محقق طی تحقیقی مقایسه‌ای، گروهی از کودکان یک پرورش‌گاه را برای ارزیابی بازگشت‌پذیری آثار تربیت اولیه، به یک مؤسسه مربوط به عقب‌ماندگان ذهنی انتقال داد؛ جایی که گروهی از زنان عقب‌مانده ذهنی در نقش مادر وظیفه پرورش و پرستاری از کودکان را بر عهده گرفته بودند. این محیط بر خلاف محیط قبل، متنوع‌تر و تحریک‌آمیزتر بود و در آن فرصت‌های زیادی برای تعامل اجتماعی و عاطفی و هم‌چنین روابط مکرر و رو در رو با بزرگ‌سال وجود داشت.
این محقق پس از مدتی دریافت که کودکان مزبور در مقایسه با هم‌سالان خویش که در پرورش‌گاه مانده بودند از رشد اجتماعی و هوشی قابل توجهی برخوردار شدند و در نتیجه نارسایی‌های مربوط به تجارب تربیت اولیه آنان بازگشت پذیرفت و جبران شد. مطالعات متعدد دیگری نیز در سال‌های اخیر انجام شده که از بازگشت‌پذیری محرومیت‌های اولیه - نه فقط در آمریکای شمالی، بلکه در سایر فرهنگ‌ها - حکایت دارد.
محقق دیگری نیز در کتاب خود با عنوان «کودکان پرورش‌گاهی» از نتیجه یک آزمایش طبیعی گزارش می‌دهد که در آن یک مؤسسه اجتماعی در لبنان با تغییر خط مشی خود، نوزادان و کودکان مازاد مؤسسه را به پدران و مادران بدون فرزند می‌سپارد. در نتیجه این کار، کودکانی که قبل از دو سالگی به فرزندی پذیرفته شده بودند، به هوش معمولی دست یافتند، در مقایسه با کودکانی که به دلیل ماندن در مؤسسه بهره هوشی کمتری داشتند.
آن‌هایی که در سال‌های بعد پذیرفته شده بودند، گرچه در نتیجه حضور در محیط برانگیزنده، هوش بهتری داشتند، اما در ۱۶ سالگی هوششان پایین‌تر از سطح معمول بود.
نکته به‌دست آمده از این نوع تحقیقات این است که:
رفتار در هر مرحله از رشد، قابل تغییر است و تجارب اولیه کودک، الزاماً تعیین کننده رفتار آینده او نیست.
البته تذکر این نکته هم لازم است که با وجود برگشت‌پذیری تجربه‌های اولیه، این احتمال هم وجود دارد که یادگیری برخی رفتارها در سنین خاصی ساده‌تر باشد. هم‌چنین باید توجه داشت که کسب مهارت‌های جدید معمولاً ساده‌تر از خنثی کردن آثار رفتارهای کسب شده قبلی است.
و سخن آخر این‌که:
اگر چه تجارب اولیه در فرایند رشد، اهمیت خاصی دارد، ولی همیشه می‌توان آثار زیانبار ناشی از پرورش در محیط اولیه را تغییر داد. هم‌چنین برای رشد مناسب رفتار حرکتی، اجتماعی و هوشی، فقط محرک‌های حسی و ادراکی از اهمیت برخوردار نیستند، بلکه محیطی پاسخ دهنده نیز لازم است که دست‌یابی به یک باور مهم را برای کودک ممکن می‌سازد: و آن این‌که «کودکان می‌توانند دنیای اجتماعی خود را شکل دهند.»

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.