به گزارش سرویس نگاهی به وبلاگهای خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)
روزگارى نه چندان دور تلویزیون به خانههاى ما آمد، با خودش کارتونهاى دوست داشتنى آورد و داستانهایى که هرگز از ذهن ما محو نخواهند شد .
امروز هر پدر و مادرى وقتى جلوى یک فروشگاه فیلمهاى کارتونى بایستد با تعجب بستهبندى کارتونهاى نسل هزاره سوم را خواهد دید که روى آنها اسامى عجیبى نوشته شده و تصاویر شخصیتهاى فلزى و روباتیک روى آنها حک شده است . یقیناً همه این پدر و مادرها در چنین لحظاتى به یاد دورانى مىافتند که تلویزیون دو شبکه داشت و هر شبکه یک ساعت براى بچهها برنامه پخش مىکرد که همین یکى- دو کارتون و چند میان پرده عروسکى ساخت وطن بزرگترین سرگرمى تصویرى آن نسل بود .
در سالهایى نه چندان دور از ویدئو و آتارى و گیم و DVD خبرى نبود، اما کارتونهاى جذابى بود که به جاى خشونت و تصادف و اکشن پر از داستانهاى شیرین بود. کارتونهایى که هم دلنشین بودند، هم آموزنده و البته بعضىهایشان سریالى بودند و شش ماه تا یک سال طول مىکشید تا به پایان برسند .
وجه مشترک بیشترشان هم جستوجو به دنبال مادر و خانواده بودند. مثل نیکو، باخانمان، بل و سباستین، هاچ زنبور عسل و ... ، شخصیت بعضىهایشان بدون مادر بودند. مثل بنر، سندباد، حنا، جودى آبوت، گالیور و ... ، تعدادى از قهرمانان هم اصلا نه پدر داشتند و نه مادر، اما به شدت دوست داشتنى بودند، مثل پلنگ صورتى، سرندى پیتى، پت و مت، گوریل انگورى و ...
در روزگاران کودکى ما سریالهاى دنبالهدار بیشترین طرفدار را داشتند که در این میان پینوکیو، سندباد، بینوایان، رامکال، بچههاى مدرسه آلپ، بابالنگ دراز، خانواده دکتر ارنست، مهاجران و ... را مىتوان نام برد، اما از میان صدها کارتون اپیزودیک چند کارتون بیشترین خاطره را به یاد پدر و مادرهاى امروز مىاندازد؛ تنسى تاکسیدو و چاملى، پروفسور بالتازار، رکسى، لولک و بولک، کایوت و پرنده سریع (میگ میگ)، معاون کلانتر، یوگى و دوستان، گالیور، دهکده حیوانات، موش کور، تام و جرى و ...
این روزها فیلمهاى سینمایى زیادى از آن سوى آبها به خیابانهاى شهرهاى ما مىرسد، برخى از این تولیدات به مدد چند شرکت دولتى و خصوصى دوبله و تعدادى هم با زیرنویس در مغازهها عرضه مىشوند، اما بسیارى از این کارتونها نمىتواند خاطره کارتونهاى ساده و خاطرهانگیز آن روزها را تکرار کند. نسل امروز به هر حال با مرد عنکبوتى، هالک، لاک پشتهاى نینجا، شگفتانگیزان و ... عجین شده است. کارى هم نمىشود کرد، موجى است که راه افتاده و بچهها حق انتخاب ندارند، تلویزیون هم به وفور کارتونهاى پر از خشونت و تصادف و انفجار و شلیک پخش مى کند .
در این میان نمىتوان جلوى « دیدن» را گرفت، اما مىتوان برنامههاى متعادلتر را جایگزین کرد. رابین هود را یادتان هست؛ هاکلبرى فین، مارکوپولو، آرزوهاى بزرگ، پسر مبتکر، لوله پاک کن، سه کله پوک و ...