اصول روانشناسی کودک، چرا دعوا میکنه؟
روزی چند ساعت او را به مهد کودک بفرستید و پس از مدتی هم اتاق او را جدا کنید...
سوال
با سلام بنده فرزند پسر 3سال و7ماهه دارم که اصلا نمیتواند با کودکان دیگر تعامل داشته باشد یعنی فورا با بچه ها دعوا میکنه وهمش در حال گریه کردن هست ودقت که میکنم چون به خودم خیلی وابسته هست با پسر عموش که 6ماه ازش بزرگتره هم در حد یکی دو ساعت خوبه وبه اون وابسته میشه و پسر عموش خیلی آروم لجش رو در میاره مثلا میگه دیگه باهات دوست نیستم واون خیلی تحریک پذیره و گریه میکنه ویا یه جوری لجش رو در میاره پسر من هم همش در حال گریه هست وتوجمع به بچه ناآروم لقب خورده ومن هم آزار میبینم واینکه پسرم تو 1سال وهفت ماهگیش با دیدن شتر وحشت کرد ولکنت تکرارگرفت با پیگیریهای خودم ورژیم غذایی وگفتار درمانی طی 4-5ماه خوب شد که عوارض رعایت کردن همه توصیه ها وابسته شدن شدید پسرم به من بود که همه چی از اینجا شروع شد ولازمه بگم که بعضی وقتها هم مثلا در هفته 1روز برای کار پیش خونواده خودم یا شوهرم بود واین باعث ترسیده شدنش شدو وابسته تر شد مثلا رفتارهای پرخاشگرانه هم داره به هر چیزی گیر میده واگه مثلا این شکلات بهش بدم میگه اون یکی میخوام اونو بدم میگه ........خلاصه یه بهونهای در میاره واینکه تواون سن1سال و89ماهگی با کم کردن تدریجی شیر داشتم شیرش رو وامیگرفتم که لکنت گرفت وبا توصیه گفتار درمان شیرش رو قطع نکردم وهمان شیر حرص رو بهش دادم آخه وحشت کرده بودم وفکر مسخره شدنش تومدرسه ودامادیش وزندگیش دیونم میکرد وتا 2سال و15روز کشوندم وبه راحتی واگرفتم حالا هروقت ناراحتی داره وگریههای وحشتناک میکنه ودعواش میکنم وقتی دست به سینه من میزنه نفس نفس میزنه وچنان آرامش میگیره که نگو و این قضیه کمتر شده ولی گاهی هست و بیرون کلا نا آروم هست والبته من روحیه پسرم رو ودلیل نا آرومیش رو مثلا عمه از دختر عمو که2سالش ونازه تعریف میکنه وبهش میگن ببین مهدی چقدرپسر خوبیه واینها من رو که همش میخوام بچم رو رواصول تربیت کنم اذیت میکنه و حتی خودم به خاطر استرس وحساس بودنم کم کاری تیروئید گرفتم ومدتی برای کارحدود 1ماه هم مجبور شدم پسرم رو خونه یکی نگه دارم که از ایشان حرفهای زشت وفحش یاد گرفت وهر چه محل نمیذارم انگار نمیشه ومعناش هم نمیدونه و وقتی جوش رمیاره ازش استفاده میکنه وباید از بدیهای خودم بگم من زود جوش میارم وخیلی کم با باباش دعوا میکنم ولی همش در حضور اون بوده وشوهرم هم تو جمع همش پسرم رو دعوا میکنه بدون اینکه دلیل نا آرومی وگریه اونو بپرسه والبته نصف دعوامون هم همینه ووتمام این سوالات قاطی پاتی من رو بی زحمت جواب بدین ممنون از شما .
با سلام بنده فرزند پسر 3سال و7ماهه دارم که اصلا نمیتواند با کودکان دیگر تعامل داشته باشد یعنی فورا با بچه ها دعوا میکنه وهمش در حال گریه کردن هست ودقت که میکنم چون به خودم خیلی وابسته هست با پسر عموش که 6ماه ازش بزرگتره هم در حد یکی دو ساعت خوبه وبه اون وابسته میشه و پسر عموش خیلی آروم لجش رو در میاره مثلا میگه دیگه باهات دوست نیستم واون خیلی تحریک پذیره و گریه میکنه ویا یه جوری لجش رو در میاره پسر من هم همش در حال گریه هست وتوجمع به بچه ناآروم لقب خورده ومن هم آزار میبینم واینکه پسرم تو 1سال وهفت ماهگیش با دیدن شتر وحشت کرد ولکنت تکرارگرفت با پیگیریهای خودم ورژیم غذایی وگفتار درمانی طی 4-5ماه خوب شد که عوارض رعایت کردن همه توصیه ها وابسته شدن شدید پسرم به من بود که همه چی از اینجا شروع شد ولازمه بگم که بعضی وقتها هم مثلا در هفته 1روز برای کار پیش خونواده خودم یا شوهرم بود واین باعث ترسیده شدنش شدو وابسته تر شد مثلا رفتارهای پرخاشگرانه هم داره به هر چیزی گیر میده واگه مثلا این شکلات بهش بدم میگه اون یکی میخوام اونو بدم میگه ........خلاصه یه بهونهای در میاره واینکه تواون سن1سال و89ماهگی با کم کردن تدریجی شیر داشتم شیرش رو وامیگرفتم که لکنت گرفت وبا توصیه گفتار درمان شیرش رو قطع نکردم وهمان شیر حرص رو بهش دادم آخه وحشت کرده بودم وفکر مسخره شدنش تومدرسه ودامادیش وزندگیش دیونم میکرد وتا 2سال و15روز کشوندم وبه راحتی واگرفتم حالا هروقت ناراحتی داره وگریههای وحشتناک میکنه ودعواش میکنم وقتی دست به سینه من میزنه نفس نفس میزنه وچنان آرامش میگیره که نگو و این قضیه کمتر شده ولی گاهی هست و بیرون کلا نا آروم هست والبته من روحیه پسرم رو ودلیل نا آرومیش رو مثلا عمه از دختر عمو که2سالش ونازه تعریف میکنه وبهش میگن ببین مهدی چقدرپسر خوبیه واینها من رو که همش میخوام بچم رو رواصول تربیت کنم اذیت میکنه و حتی خودم به خاطر استرس وحساس بودنم کم کاری تیروئید گرفتم ومدتی برای کارحدود 1ماه هم مجبور شدم پسرم رو خونه یکی نگه دارم که از ایشان حرفهای زشت وفحش یاد گرفت وهر چه محل نمیذارم انگار نمیشه ومعناش هم نمیدونه و وقتی جوش رمیاره ازش استفاده میکنه وباید از بدیهای خودم بگم من زود جوش میارم وخیلی کم با باباش دعوا میکنم ولی همش در حضور اون بوده وشوهرم هم تو جمع همش پسرم رو دعوا میکنه بدون اینکه دلیل نا آرومی وگریه اونو بپرسه والبته نصف دعوامون هم همینه ووتمام این سوالات قاطی پاتی من رو بی زحمت جواب بدین ممنون از شما .
جواب
با سلام
کودک را به هیچ وجه تنبیه نکنید
مهمانی رفتن را کاهش دهید
روزی چند ساعت او را به مهد کودک بفرستید و پس از مدتی هم اتاق او را جدا کنید
به لجبازیها و گریه های بیموردش توجه نکنید .
به هیچ کس اجازه ندهید به او برچسب بزند یا لقب بدهد.
خواسته هایش را طبق جدول امتیاز (ستاره گرفتن) براورده نمایید.
نظم عبارت است از نظارت قاطعانه و عادلانه در کنار تشویق و تمجید فراوان . از دید پدر مادر های سنتی بچه خوب اینگونه تعریف می شدند: آرام باشد ، مودب باشد حرف گوش کن باشد ، بازی آرام بکند ، در مهمانی اصلا شلوغ نکند ، در پارک کنار دست والدین بماند و دست آنها را رها نکند ، خواسته های والدین را بی چون و چرا اطاعت کند ، زبان درازی نکند و فحش بلد نباشد . این نوع نگرش به تربیت به این مفهوم است که دنیای کودک برای مااهمیت ندارد و تنها آرامش خودمان است که مهم است. در نظم آموزی به چند چیز احتیاج نداریم :۱-تهدید وخشونت ۲-عجله ۳-دروغ ۴-ترساندن کودک۵-نگرانی والدین از تک تک رفتار کودک ۶-بگو مگو و سر و کله زدن های بی مورد با کودک۷-التماس و خواهش ۸-انتظارات بی جا از کودک.۹-بحث کردن، چانه زدن، رشوه دادن، معامله کردن، و پیشنهاد گزینه های متعدد، روش های بی ثمری هستند. از نظر کودک اینها یعنی توانایی تغییر در قوانین.در نظم آموزی اقتدار والدین نکته بسیار مهمی است . کودک شما باید بداند که به والدین خود احترام بگذارد و این امکان ندارد مگر اینکه شما تردید خود را کنار بگذارید .کاری که کودک شما با توجه به مرحله رشدی او انجام میدهد یا درست است یا غلط ، حد فاصلی این بین وجود ندارد و این شما هستید که این مسئله را تشخیص می دهید . کودک شما باید این نکته را به خوبی بداند که هم اندازه و هم سن پدر و مادر نیست . همینطور اقتدارش هم به اندازه آنها نیست . البته با بزرگ شدنش این فاصله کم و کمتر می شود . همینطور داد زدن و فریاد کشیدن از مواردی است که شدیدا اقتدار شما را کاهش می دهد . البته به یاد داشته باشید اگر سخت گیری از حدی فراتر رود بچه ها سر کشی می کنند و ممکن است برای امنیت خود حتی به دروغ گویی و پنهان کاری پناه ببرند.مواردی که اقتدار والدین را کاهش می دهد عبارتند از:۱-بگو مگو کردن و سر و کله زدن با کودک۲-بی احترامی به کودک۳-رفتار خشن و تنبیه بدنی۴-بکار بردن واژه هایی مثل فوری ، همین الان و..۵-توقع زیادی از کودک ۷-مجازاتی که قادر به اجرای آن نیستید ۸-قولی که به کودک می دهید را اجرا نکنید ۹-مجازاتی را که گفته اید اعمال نکنید.
منبع:
تبیان
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼