شهرزاد: بیست سال پیش هر کسی که می خواست روزهای کودکی خودش را مرور کند، آلبوم عکس خانوادگی را برای هزارمین بار ورق می زد و همین کار یکی دو ساعت، همه خانواده را دور هم جمع می کرد. همیشه هم چند تا سوال بود که از مادر یا پدر می پرسیدیم: "راستی تا چند سالگی شیر خوردم؟ یادت می آید وقتی به حرف افتادم، اولین کلمه ای که گفتم چه بود؟ من زیاد گریه می کردم، نه؟ بچه شلوغی بودم؟ کتک هم خوردم؟! راستی واکسن هایم را به موقع زدید؟".
اما حالا شرایط عوض شده. آلبوم ها دیجیتالی شده اند و آدم ها کم حرف تر. حالا خیلی از پدر مادرها نه تنها برای بچه های تازه متولدشان که حتی برای جنین دو سه ماهه هم وبلاگ درست می کنند. تعداد این وبلاگ ها هم هر روز بیشتر می شود. مادرها هم هر روز با ذوق و شوق بیشتری در صفحات این وبلاگ های شخصی، خاطره و هزار نکته خواندنی می نویسند. اما نوشتن در این صفحات مثل هر کار مهم دیگری، اصول و قائده هایی دارد.
•هر روز بنویسید
در دوران بارداری، روند مراقبت های بهداشتی و پزشکی را هر روز بنویسید تا وقتی کودکتان خواندن یاد گرفت و خواست نوشته هایتان را مرور کند، بداند چقدر به سلامت خودتان و او توجه داشته اید. به این ترتیب او با نوشته تان ارتباط برقرار می کند و می فهمد شما که به سلامت خودتان اینهمه توجه می کردید، پس مراقب سلامت او هم بوده اید.
•به جای آه و ناله، مثبت بنویسید
خیلی از مادرها اهل درددل کردن هستند. حالا که وبلاگ نویسی را تجربه و تمرین می کنید، فضای نوشتن را غمگین نکنید. جنین و یا کودک شما حتی اگر متوجه احساس غمگین شما بشود! واقعاَ فکر می کنید کاری از دستش برمی آید؟ پس به جای نوشتن درددل ها و حرف هایی که باید به یک روانشناس یا روانکاو بگویید، نوشته تان را گرفتار آه و ناله نکنید. خب بچه داری سخت است، بی خوابی و بدحالی و هزار جور سختی دارد، تازه هزار نفر از اعضای دور و نزدیک خانواده در کار کودکیاری شما دخالت می کنند، حرف بی مورد می زنند، حتی ممکن است شما را متهم کنند که بچه داری نمی دانید! اما اینها که غصه ندارد. آنها هم اول زندگی خیلی بیشتر از من و شما بی تجربه بودند، پس درددل نویسی برای بچه ها فقط اتلاف وقت است. خانواده ای که مثبت اندیشی و مثبت نویسی را تمرین نکند و همه اش اهل آه و ناله باشد، فرزندی مثل خودش تربیت می کند.
•با کلمه های ساده، صمیمی بنویسید
برای نوشتن در وبلاگ از کلمه ها و واژههای ساده و صمیمی و در عین حال قابل فهم استفاده کنید. شما قرار نیست در وبلاگ مربوط به کودک تان، با زبان حرفه ای و تخصصی مثل شغل تان مطلب بنویسید. پس برای وبلاگ نویسی، دو کار مهم انجام بدهید: اول اینکه، مثل بعضی نویسنده ها، خیلی ادبی و شاعرانه ننویسید که خواننده فکر کند دارد یک متن ادبی و احساسی می خواند. از طرفی دقت کنید که واژههای سنگین و غیرقابل فهم را کنار بگذارید. دوم اینکه، قبل از نوشتن، به موضوع، کلمه ها و واژه ها خوب فکر کنید. مطمئن باشید اگر قبل از فشار دادن دکمه انتشار مطلب، یکبار دیگر حرف های تان را ویرایش کنید، متن شسته و رفته تری از آب در می آید.
راستی یادتان باشد برای ساده و صمیمی نوشتن، باید کتاب و نوشته های خوب زیادی مطالعه کنید. با این کار هم اطلاعات بیشتری به دست می آورید، هم با واژه و کلمه های زیادی در زبان فارسی آشنا می شوید. آینده همیشه متعلق به افرادی بوده که کلمه های بیشتری برای حرف زدن داشته اند. از طرفی وقتی کودک تان بزرگ شد، می فهمد که شما پدر و مادر اهل کتاب و باسوادی هستید. اینطوری بیشتر از هر دوست و آشنایی با شما مشورت می کند.
•این همه موضوع برای نوشتن
خیلی از وبلاگ ها تقریبا مطالب شبیه هم دارند اما شما تلاش کنید درباره شگفتی های رفتار کودک تان بنویسند. مثلاّ روز اول سینه خیز رفتن و راه رفتن، نشستن و همه رفتارها.
•بیخودی دلواپس نباشیم
بدون تعارف باید قبول کنیم که جهان به طور کلی، جای خطرناکی است اما آنقدر هم بدبین نباشیم و بابت آینده فرزندان مان نترسیم و این ترس را در وبلاگ مان هم منعکس نکنیم. نوشته سرشار از دلواپسی، فرصت زندگی را از خودمان هم می گیرد چه برسد به فرزندمان که هزار تا آروز برایش داریم. به هر حال او، منظورم کودک دلبندتان است، باید با تربیت درست شما، استقلال داشته باشد و خودش سرد و گرم زندگی را بچشد.
•آموزش معیارهای انتخاب هر چیز خوب
بعضی مادران و پدران در وبلاگ از دلبندشان معذرت خواهی می کنند و مثلا می نویسند: "عزیز مامانی منو ببخش که کارهام طول کشید و رنگ هدیه ای که برات خریدم قشنگ نبود....". خب به جای این جمله و این عذرخواهی که معلوم نیست چه منطق و استدلالی برایش دارید، از ملاک های خرید مناسب و خوب و رنگ مورد پسند و علاقه حرف بزنید. او باید یاد بگیرد که خرید خوب یعنی چه؟ معیارهایش کدام ها هستند و ... . درباره رنگ ها و اثر روانی هر رنگ بنویسید. یادتان باشد مطالب وبلاگ تان را هزاران پدر و مادر می خوانند. پس نوشته شما جنبه آموزشی و تبادل تجربه هم دارد و فقط احساس نیست که خرج وبلاگ می کنید.
•مامان باز هم فرصت ندارد؟
اینکه والدین با بچه ها روراست باشند خیلی خوب است ولی به یاد داشته باشید که وقتی مثلاَ می نویسیم: "مامانیه بابا و مامان! فرصت نداشتم برات خرید بهتری کنم...."، او به طور خودآگاه می فهمد که شما خیلی هم برایش وقت و فرصت مناسب صرف نکردید، چرا؟ چون خودتان اعتراف کردید که با عجله و هول هولکی چیزی خریدم وچه بسا در میان رنگ ها هم بدترین رنگ را انتخاب کرده اید.
•آدم بزرگ ها هم از آمپول می ترسند
هنوز خیلی از پدربزرگ ها و مادربزرگ ها از رفتن به مطب پزشک و این حرف دکتر که "براتون یه آمپول هم نوشتم"، می ترسند، چه برسد به بچه های دلبند شما. اصلاَ ببینید دوروبرتان بچه ای هست که وقتی روی تشکی سرد دراز می کشد، تنش مور مور نشود و وقتی هم که می فهمد خانم یا آقایی هر چند خوش اخلاق و بامزه می خواهد سوزنی را در تنش فرو کند، نترسد. پس توصیف بیش از حد جیغ و فریاد زدن بچه ها و گریه کردن آنها موقع واکسن زدن، آنطور هم که شما در وبلاگ می نویسید، جالب نیست. به جای توصیف دلخراش این صحنه ها، برای کودک دلبندتان توضیح دهید که آمپول زدن چقدر در بهبودی بیماری ها مفید و موثر بوده است. در ضمن فراموش نکنید شما وظیفه دارید بچه ها را با خاصیت داروها آشنا کنید، همین فرزند دلبند فردا که بزرگتر شد باید کودکش را پیش همین پزشکان و آمپول زن ها ببرد.
•پدرها در وبلاگ بچهها کجا هستند؟
وبلاگ نویسی فقط وظیفه و کار مادرها نیست. پدرها هم باید مشارکت کنند. بگذارید راحت تر بگویم، وقتی فقط مادرها وبلاگ نویسی می کنند، در حقیقت فقط یک نگاه در وبلاگ دیده می شود. چه بسا اگر پدرها هم دست به کیبورد بشوند، نکته های جالب تر و دقیق تری درباره تربیت بچه ها بخوانیم. اصلاَ از این گذشته مگر توجه به کودک ما، فقط وظیفه مادر است. حتی اگر پدرها خستگی و بی حوصلگی را بهانه کردند، شما مادر همه چیز تکمیل باید با زبان خوش وادارش کنی تا او هم از زاویه نگاه یک پدر خوب و سختکوش، برای بچه اش و درباره او بنویسد.
•درباره رفتارها و کارهای خودتان هم بنویسید
بعضی پدر مادرها فکر می کنند در وبلاگ فقط باید درباره بچه شان بنویسند؛ اینکه امروز چه کار کرد، چقدر خوابید، بیمار شد، وقتی شیر خورد چه استفراغ جانانه ای(!) کرد و چه و چه. در حالی که حتماَ باید درباره رفتارها، عادت ها، کارهای روزانه مربوط به خودتان، میهمانی رفتن، کتاب خواندن، تماشای فیلم و هزار کار دیگرهم بنویسید تا وقتی کودک شما بزرگ تر شد و این نوشته ها را به او نشان دادید، اطلاعات خوب و مفیدی درباره شما داشته باشد.