روزنامه اطلاعات:
کودک، وقتی به دنیا میآید، چیزی نمیداند. او کمکم به این طرف و آن طرف نگاه و در بارهی همه چیز سؤال میکند. به همه چیز خیره میشود، به صداها گوش میدهد و میخواهد که دلیل همهی چیزها را بفهمد .
عقل کودک بعد از دو یا سه سالگی کاملتر میشود. او در برابر هر چیزی کنجکاوی نشان میدهد و سوالهایی از پدر و مادرش میپرسد که برای نمونه به بعضی از آنها اشاره میکنیم :
- من اگر بزرگ شوم مامان میشوم یا بابا؟ چرا بابا هر روز از خانه بیرون میرود؟ چرا سنگ، سخت است و آب سخت نیست؟ چرا ماهیها در آب غرق نمیشوند؟ چرا شما هر روز نماز میخوانید؟ خورشید شبها به کجا میرود؟ باران و برف از کجا میآیند؟ مگس و پشه چه فایدهای دارند؟ و صدها سؤال دیگر !
سؤالهای کودکان یکسان نیستند و در سالهای مختلف و نسبت به افراد تفاوت دارند .
کودکان باهوش، سؤالهای بیشتر و دقیقتر میکنند. هرچه به سؤالهای کودک، بهتر جواب دهیم، سؤالهای بهتر و مهمتری مطرح میکند .
بعضی از پدران و مادران در برابر سؤالهای کودکان خود، کم حوصله هستند .
برای مثال در پاسخ به سوالهای کودک خود چنین میگویند: بچهجان این قدر حرف نزن! من چه میدانم ! حالا وقت این سؤالها نیست، حوصله ندارم، وقتی بزرگ شدی میفهمی .
این والدین، گرانبهاترین غریزه را در فرزند خود خاموش و سرکوب میکنند و جلوی رشد و ترقی او را میگیرند .
عدهای از پدرها و مادرها به سؤالهای فرزند خود پاسخ میدهند؛ اما کاری ندارند که جواب، صحیح باشد یا غلط، فقط میخواهند بچه ساکت شود . بعضی نیز پاسخی به کودک میدهند که مشکل است و برای کودک، قابل فهم و درک نیست. پدر یا مادر مسئول، ابتدا خوب به سؤالهای کودکان گوش میدهند. آنگاه از روی فکر و اندیشه و بازبان کودکانه پاسخ میدهند و اگر پاسخ سؤالی را نمیدانند میگویند نمیدانم .