شهرزاد: سالن کودک، خسته کننده و ناخوشایند برای کودکان
بعضی براین باورند که کودکان امروز، علاقه چندانی به کتاب و کتابخوانی ندارند. رایانه و بازیهای رایانهای جایگزین کتاب شده و تلویزیون و ماهواره، بخش زیادی از اوقات فراغت آنها را به خود اختصاص دادهاند. از اینرو نمایشگاه کتاب تهران، فرصت خوبی است تا بچهها با کتاب آشتی کنند. اما چقدر از این فرصت استفاده میشود، نکته مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
متولیان فرهنگی، سالهاست که شعار رشد و گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی سر دادهاند و این در حالی است که نه در مدارس و نه کتابخانههای عمومی، فضایی را به کتابهای کودک و نوجوان اختصاص نمی دهند در صورتی که تا شوق خواندن در دل کودکان ریشه ندواند، نمیتوان به شکلگیری و گسترش فرهنگ کتابخوانی در جامعه امیدوار بود.
مدرسهها تا چه اندازه به تجهیز کتابخانهها میاندیشند؟ معلمان تا چه اندازه با روحیات دانش آموزان آشنا هستند و کتابهای تازهای را که منتشر میشود، می شناسند تا به بچهها معرفی کنند و آنها را به کتاب خواندن تشویق کنند؟ چند درصد پدر و مادرها نیاز کودکشان به کتاب و نقش مهم این کالای فرهنگی در زندگی او را جدی میگیرند؟ کتابهای کودک و نوجوانی که منتشر میشود تا چه اندازه در رسانهها معرفی میشوند تا اندک خانوادهها و مربیان علاقهمند بتوانند به تهیه این کتابها بپردازند؟ چند کتابفروشی و کتابخانه ویژه کودک و نوجوان نه در ایران که تنها در تهران وجود دارد؟ اگر از کتابخانه ملی که بخشی را به کودکان اختصاص داده، بگذریم از اینکه رفتن به کتابخانه ملی برای بزرگسالان هم دشوار است چه برسد به کودکان و کتابخانه حسینیه ارشاد و مراکز کانون، چند کتابخانه دیگر وجود دارد که بخشی را به کودک و نوجوان اختصاص دهند ؟
کافی است نگاهی به کتابفروشیهای ویژه کودک و نوجوان در ابرشهر تهران که پایتخت ایران است بیندازیم. اینجاست که برما بیش از پیش آشکار میشود،« گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی » در حد حرف و شعار باقی میماند. باز هم از فروشگاههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که بگذریم به دو فروشگاه دیگر در خیابان انقلاب برمیخوریم که به طور ویژه به کودکان پرداختهاند. همه اینها ما را به این نتیجه میرساند که آنگونه که باید و شاید به کودکان و نوجوانان و رشد و گسترش کتابخوانی در میان انها توجه نکردهایم. این کلیت ما را با حال و هوای سالن کودک و نوجوان نمایشگاه کتاب، آشناتر میکند.
امسال، در بیست و چهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، سالنی را به کودک و نوجوان اختصاص دادهاند تا ناشران این گروه سنی در آن حضور یابند و به فروش و نه نمایش آثار خود بپردازند. سالهاست که دستاندرکاران کتاب کودک و نوجوان از نبود ویترین برای این گروه سنی، گله میکنند چراکه کتاب کودک، شیرازه ندارد و باید کودکان بتوانند کتاب را ببینند در دست بگیرند، ورق بزنند و انتخاب کنند اما نه فروشگاهی وجود دارد که چنین امکانی را به آنها بدهد و نه در نمایشگاه کتاب، چنین فضایی فراهم میشود. همه ناشران به سود بیشتر خود میاندیشند و میخواهند از فضایی که نمایشگاه در اختیارشان گذاشته، برای نمایش و فروش تعدا بیشتری از کتابهاشان استفاده کنند در نتیجه هیچ فضایی را به کودکان اختصاص نمیدهند کودکانی که از پرسه زدن در سالنهای تنگ و بسته نمایشگاه خسته شدهاند و دلشان میخواهد در غرفهای بنشینند، کتتاب ورق بزنند و اگر دلشان خواست، کتاب بخرند بیخبر از اینکه غرفهداران، تنها به فروش بیشتر فکر میکنند و حتا به این مساله مهم توجه نکردهاند که در صورت فراهم کردن شرایطی بهتر برای بچهها، میزان فروششان هم بالاتر میرود.
آسفالتهای سیاه و کفپوشهای زشت، پنلهای شکسته، تهویه و نورپردازیهای نامناسب و فضاهای بسته، خوشایند کودکان نیست و آنها را جذب کتاب و کتابخوانی نمیکند. گرچه فضایی هست تاکتابها را بچینند تا بچهها بتوانند کتاب را در دست گرفته، تصویرهایش را ببینند و ورقش بزنند اما حتا در غرفههای بزرگ چون قدیانی و افق و مدرسه و محراب قلم، چند صندلی گذاشته نشده تا بچهها چند دقیقه بنشینند و استراحت کنند.
مشکل دستهای کارتخوان، همچنان در سالن کودک و نوجوان به چشم میخورد. بهگونهای که بعضی ناشران از جمله شباویز، کارتخوانهای خود را روز سوم نمایشگاه تحویل گرفتهاند. متراژ غرفهها هم براساس تعداد کتابهای منتشر شده است گرچه برخی از این قاعده مستثنا بودهاند. همچنین نمایشگاه کتاب، همانگونه که از اسمش پیداست مجال و فضایی است تا ناشران با کتابهای تازه خود در ان حضور یابند نه اینکه بیش از کتاب، پازل و لوازمالتحریر و اسباب بازی بفروشند آنگونه که غرفه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هرسال چنین میکند. ناشران دیگری هم هستند که به جای پرداختن به محتوا، با چاپ کتاب در ابعاد نامتعارف، به دنبال جذب مخاطباند.
امسال، تعداد کودکانی که به نمایشگاه آمده بودند تا غرفهها را ببینند و کتاب بخرند بیشتر بود. سالهای پیش این پدر و مادرها بودند که برای خرید کتاب به نمایشگاه میآمدند اما هنوز تعداد کودکان علاقهمندی که به نمایشگاه میآیند کم است. یا همچنان پدر و مادرها و مربیان هستند که به کودکان میگویند چه بخوانید چه نخوانید یا فضای نمایشگاه و شلوغی و بیسروسامانی غرفهها بهگونه ای است که خانوادهها ترجیح میدهند بچههاشان در خانه بمانند. شاید هر دوی این عوامل دست به دست هم میدهد تا فضای نمایشگاه، چندان خوشایند بچهها نباشد.