مهد کودک خوب چه ویژگی دارد؟
گاهی به دلیل کوچکی اتاق و تعداد زیاد بچه ها، هر بچه جای اختصاصی دارد و باید در طول روز در همان محل بنشیند. کودک برای حرف زدن از مربی اجازه می گیرد.
ایران: شاید اگر پس از آن که «آمادئوس موتزارت» نخستین نت موسیقی خود را نوشت، پدرش یادداشت نمی کرد: «این قطعه، ۳ روز قبل از پنجمین سالگرد تولد پسرم نوشته شده است» ما هیچ گاه نمی دانستیم که نخستین نت موسیقی این موسیقیدان برجسته در ۵ سالگی اش نوشته شده است. شاید اگر پس از آن که «آمادئوس موتزارت» نخستین نت موسیقی خود را نوشت، پدرش یادداشت نمی کرد: «این قطعه، ۳ روز قبل از پنجمین سالگرد تولد پسرم نوشته شده است» ما هیچ گاه نمی دانستیم که نخستین نت موسیقی این موسیقیدان برجسته در ۵ سالگی اش نوشته شده است. اما او در حقیقت از ۳ سالگی به همراه خواهرش تحت آموزش پدر قرار گرفته بود و پس از نگارش نخستین نت موسیقی، پدر از وظایف دیوانی اش کاست تا هر چه بیشتر به آموزش و پرورش فرزند نابغه اش بپردازد.
این همه در حالی است که ۷ سال از گرانبهاترین و ارزشمندترین دقایق عمر کودکانمان، اغلب به رهاشدگی طی می شود. آموزش پیش دبستانی، مهد کودک ها و کودکستان ها به معنای تحمیل زودرس آموزش نیست بلکه به معنای پرورش و شناخت استعدادها، خلاقیت، نوآوری و آموزش مهارت های زندگی به کودکان در پربارترین و بنیادی ترین سال های عمر آنان است و البته شق دیگری نیز وجود دارد و آن تجهیز و ارتقای مهدکودک ها و تخصصی تر کردن وظایف آنهاست. نخستین کودکستان جهان در سال ۱۸۳۷ در آلمان دایر شد. در ایران نیز به صورت پراکنده در سال ۱۲۹۸ خورشیدی میسیونرهای اروپایی و اقلیت های مذهبی نخستین کودکستان ها را تأسیس کردند. در سال۱۳۰۳ نخستین کودکستان به نام «باغچه اطفال» به همت جبار عسکرزاده دایر شد. او محبت و مهربانی را سرلوحه فعالیت های آموزش خود قرار داد. با این حال این نخستین باری بود که آموزش کودکان به شکل نو و مدون صورت می گرفت. نخستین آیین نامه کودکستان ها در سال۱۳۱۲ به تصویب شورای عالی فرهنگ رسید. تعداد کودکستان ها در کشور در سال۱۳۲۲، ۷ کودکستان در سال۱۳۳۱، ۷۴ کودکستان و در سال۱۳۵۰ به ۴۳۱ کودکستان رسید. نخستین خانواده هایی که کودکانشان را به این کودکستان ها می سپردند، خانواده هایی بودند که سطح سواد و یا نگرش مناسبی نسبت به کودکان داشتند. این روند بسته به معیارهای آموزش همگانی و سطح رفاه عمومی به تدریج شکل می گرفت. با این حال برداشتی که همواره از کودکستان یا مهدهای کودک در کشور ما وجود داشته است دچار نوعی بد سلیقگی بوده است. عده ای آن را یک بخش غیرضروری قلمداد می کرده اند وعده ای واژه مهدکودک را مترادف محل نگهداری کودکان والدین شاغل تا هنگام پایان کار روزانه آنها قلمداد می کنند. اما حقیقت وجودی چنین مراکزی پیش از آغاز رسمی دوران تحصیلی همگانی به آموزش و پرورش آینده نگر برمی گردد. در حقیقت ۷ سال آغازین دوران کودکی، بزرگترین سرمایه پرورش و شناخت استعدادهای بالقوه آنهاست. حدود ۵۰ درصد از رشد هوش کودکان در ۴سال اول تولد اتفاق می افتد، حدود ۳۰ درصد هم بین ۴ تا ۸ سالگی تکمیل می شود و در فاصله ۸ تا ۱۷ سالگی تنها ۲۰ درصد از رشد هوشی کودکان تحقق پیدا می کند. بنابراین تا سن ۶ سالگی یعنی سن ورود به مدرسه تقریباً دوسوم توانایی هوشی کودکان شکل گرفته است. امکان رشد ذهنی کودکان در این مراکز موجب می شود تا در آینده جایگاه بهتری در جامعه داشته باشند این در حالی است که برخی صرفه جویی های اقتصادی در این دوره، در درازمدت به صرفه نیست و در آینده به زیان کودکان تمام خواهد شد.
ضرورت و چرایی مهدکودک ها، کودکستان و مراکز پیش دبستانی از دیدگاه های نوین آموزشی در جهان است. افسانه ایزدیار کارشناس علوم تربیتی این مسأله را بدین گونه تشریح می کند: «نخست باید دید انسان های موفق چه خصوصیاتی دارند و دوم این که چگونه می توان این خصوصیات را در افراد دیگر پرورش داد. دیدگاه های جدید آموزشی بر این نکته تأکید دارند که هر چه سن تقویت این ویژگی ها از سنین پایین تر شروع شود، افراد آینده درخشان تری خواهند داشت. به همین دلیل است که کشورهای پیشرفته، هر سال سن آموزش و پرورش را پایین تر می آورند. کودکستان ها هم بخشی از محیطی است که با بازی و آموزش، کودک را آماده پذیرش نقش های بعدی می کنند و از سویی به پرورش استعدادهای نهفته کودکان کمک می کنند. یکی از توصیه های اساسی به خانواده ها این است که ۷ سال اول زندگی کودکان، سال های سرنوشت ساز و بنیانی رشد شخصیت، یادگیری ها و شناخت استعدادهای آنهاست. بنابراین، از این فرصت برگشت ناپذیر نباید به آسانی گذشت. مغز در این سال ها بیشترین آمادگی برای فراگیری را دارد. بچه ها در این زمان حتی می توانند یک یا ۲ زبان دیگر را فرا گیرند. در دنیای جدید این مسأله مطرح است که نباید۷ سال از عمر یک فرد را بی هیچ برنامه ای به امان خدا سپرد و بعد درحالی که از ظرفیت هوش وتوان ذهنی او در سال های پیش هیچ شناختی حاصل نشده، به یک باره او را به دست مدرسه سپرد.»
با این حال تنها چیزی بیش از ۱۰درصد کودکان زیر ۶ سال ایران به پیش دبستانی راه پیدا می کنند و این نرخ با ۷۰درصد استانداردهای جهانی در زمینه تحت پوشش قرار گرفتن کودکان در این مراکز، فاصله زیادی دارد با این حال برخی آموزش های همگانی این امیدواری را نشان می دهد که آموزش پیش دبستانی دیگر واژه ای چندان غریبه به نظر نمی رسد. از سویی با توجه به ضرورت های گفته شده در مورد ضرورت مهدکودک تا پیش دبستانی مسأله دیگری نیز وجوددارد. این که مراکز فعال موجود تا چه اندازه براساس استانداردهای علمی، فعال و کارا اداره می شوند و آیا از عهده اهمیت موضوع و برآورده شدن هدف های گفته شده برمی آیند؟ خلاصه شدن کارکرد یک مهدکودک در حد نگهداری و مراقبت های اولیه از کودکان، چنین مرکزی را از حدود یک مهدکودک استاندارد برای پرورش کودکان خارج می کند. چنان که دکتر امیر هوشنگ رحمانی روانشناس اشاره می کند: «نخست باید دید مهد کودک چند مربی دارد. آیا مربیان کودکان را دوست دارند و چه اهداف و مقاصدی را برای کودکان در نظر گرفته اند. مرحله بعدی، تحصیلات آموزشی مربیان و همچنین تجربه آموزشی آنان است. مرحله بعدی محیط و جو کلی مهدکودک است. این که در یک مهد کودک چند کودک وجود دارد. آیا جو مهد کودک آرام به نظر می رسد. سیستم گرمایشی و سرمایشی مناسب دارد و پس از این مسائل، آیا تلاش برای جذابیت بخشیدن به مهد یا آمادگی انجام شده است؟ مسأله مهم دیگر توجه به برنامه آموزش مهدها، نظم، چارچوب ارائه شده و آزادی عمل موجود است. این که آیا نشانه ای از کار کلاسی و آموزش های مرتبط وجود دارد. آیا از بازی ها و اسباب بازی های تخیلی یا فکری استفاده می کنند و یا این که هر روز امکان بازی در محیط خارج را پیدا می کنند. مسأله دیگر تجهیزات محیط خارجی مهد کودک یا آمادگی است. نکته منفی در چنین مراکزی، وجود تلویزیون در مهدکودک است. در عوض وسایل ساده موسیقی، نقاشی، بازی با شن، وسایل آب بازی، سالن های نمایش، وسایل ساده کاردستی، بازی با اشیا و رنگ ها قاعده اصلی کار است. میزان استفاده از موسیقی در طول روز و بازی های خواندنی و حرکتی نقطه مثبت دیگر است.»
نحوه برخورد با کودک در آغاز ورود به مهد کودک، نحوه نگهداری کودک و نحوه برخورد با کودکان زیر ۳ سال ازمهم ترین هاست. نخستین برخوردها یا شیوه معرفی محیط جدید به کودکان نیز می تواند برای همیشه در خاطره کودک باقی بماند و یا این که اثر ناخوشایندی بر روی نحوه روبه رو شدن با محیط و آموزش های جدید داشته باشد. حتی با توجه به روحیه کودکان توصیه می شود به عنوان نمونه برای بچه های وابسته تر، اندکی زودتر وارد مهدکودک شوند. یعنی به زمان بیشتری برای انطباق نیاز است. در برخی مهدکودک ها مادر اجازه دیدن اتاق کودک در حین بازی کودک را نمی یابد، فقط باید به خود اطمینان بدهد که همه چیز خوب است و یا به گفته های مربی بسنده کند. پدر حتی اجازه دیدن فضای داخلی مهد را نیز ندارد. پس مهد جایی است که کودک را تنها در اختیار مربی قرار می دهد. میزان اطلاعات والدین در همین حد است و جایی برای انتقاد یا پیشنهاد وجود ندارد. چنان که امیر هوشنگ رحمانی می گوید: «حتی در بسیاری از مهدکودک ها، سکوت و رعایت آن به بچه ها یاد داده می شود. برای رعایت سکوت و آرامش، کودکان دست به سینه نشستن و بی تحرک بودن را حتی درکلاس های زیر ۳ سال یاد می گیرند.
گاهی به دلیل کوچکی اتاق و تعداد زیاد بچه ها، هر بچه جای اختصاصی دارد و باید در طول روز در همان محل بنشیند. کودک برای حرف زدن از مربی اجازه می گیرد. گاهی فضای یک اتاق تمام فعالیت روزانه کودکان را به خود اختصاص می دهد. ارائه آموزش های یکسان و انتظارات یکسان از کودکان سبب می شود کودکان نتایج عمل خود را مقایسه کنند وخود به خود احساس حقارت و ناتوانی کنند. از سویی باید نسبت به حس عاطفی کودکان، برای رشد عاطفی آنان برنامه خاصی در نظر گرفته شود. آموزش مستقیم به کودک نیز از دیگر اشتباهات در این سنین است. آموزش باید در میان بازی باشد و کودک به برداشت های غیرمستقیم برسد. چنین ضعف هایی می تواند موجب پرورش کودکانی مجبور، اقتدارپذیر، بدون خلاقیت و تابع شود.»
و این تمام مشکلی است که در سیستم آموزش کشور تا به حال وجود داشته است. رشد کمی حافظه، معلم محوری، عدم اعتماد به نفس، بی توجهی به توانایی های دیگر کودکان و استعدادهای عملی و هوشی آنان مانند یک رشته پیوسته به هم در سیستم آموزشی تا رده های بالاتر ادامه پیدا می کند. اگر در مهد کودک ها، اراده ای برای برنامه ریزی و حذف نکات منفی وجود نداشته باشد، خود به خود هدف اصلی وجود آموزش پیش دبستانی و نقض خواهد شد، خلاقیت، استعداد و استقلال کودکان آسیب می بیند و آنها بدون هیچ گونه برنامه پرورشی و تقویت اراده و نوآوری تنها ساعاتی از عمر خود را در خانه های مهد می گذرانند. هر چند که به گفته دکتر رحمانی کودکان جدا از مهدکودک ها نیز، در آغوش مادران خانه دار به شیوه کودک محوری بزرگ می شوند و متأسفانه اغلب مسئولیت پذیری و اتحاد، صبوری، همکاری، پذیرش دیگران و احترام به حقوق یکدیگر را نمی آموزند. با این حال معدود مهد کودک هایی نیز هستند که به مسائل تربیتی و کارکردهای نوین آموزشی و پرورشی آشنا هستند. مهسا چوبینه کار از تجربه خود در یکی از این مهدها می گوید: «کودک در روزهای اولیه و ماه نخست به تدریج از مادر جدا می شد و در عین حال می توانست تمام نقاط مهد را ببیند. کودک می توانست هر جا که مایل بود را برای بازی انتخاب کند و مادر تا زمانی که کودک به مربی خود انس بگیرد می توانست در مهد بماند. بچه ها در مهد آزادی عمل داشتند و حتی می توانستند تقاضای محبت بیشتری داشته باشند، می توانستند اسباب بازی که دوست داشتند را یک روز در هفته به همراه بیاورند. از سویی مربیان مهد آموزش های لازم در مورد کودکان را در حد تخصصی و یا آموزش های مقدماتی داشتند. در حقیقت سعی شده بود تا آنها بچه ها و روحیه آنها، استعدادیابی، نحوه رشد خلاقیت و تخیل با آنها را بدانند.» این همه در حالی است که هماهنگی و هدفمندی خاصی بین نهادهای درگیر وجود ندارد. بهزیستی، آموزش و پرورش، وزارت کار و همچنین بخش خصوصی هر کدام به طور جداگانه عمل می کنند. از سویی دانش آموختگان رشته های مرتبط با آموزش پیش دبستانی کمتر به تأسیس مهدکودک و کودکستان علاقه مندند. چون حمایت خاصی از متخصصان مرتبط وجود ندارد در حقیقت این که چند درصد نیروهای فعال درمهدکودک ها آموزش تخصصی دیده اند یا چند درصد مکان های مورد استفاده برای مهد کودک ها از استانداردهای لازم برخوردارند بایستی در صدر اهمیت قرار گیرد و از سویی این که مردم تا چه اندازه نسبت به کارکرد واقعی مهدکودک ها آگاهی دارند، سوی دیگر این مسأله است. گنجاندن برنامه هایی برای آموزش مهارت های زندگی، شناساندن هنجارها و ارزش های اجتماعی و تمرکز بر رشد ذهنی، استفاده از هنر، موسیقی، نقاشی و ورزش تأکید بر جنبه های کیفی وغیرمستقیم آموزشی است.
این همه در حالی است که ۷ سال از گرانبهاترین و ارزشمندترین دقایق عمر کودکانمان، اغلب به رهاشدگی طی می شود. آموزش پیش دبستانی، مهد کودک ها و کودکستان ها به معنای تحمیل زودرس آموزش نیست بلکه به معنای پرورش و شناخت استعدادها، خلاقیت، نوآوری و آموزش مهارت های زندگی به کودکان در پربارترین و بنیادی ترین سال های عمر آنان است و البته شق دیگری نیز وجود دارد و آن تجهیز و ارتقای مهدکودک ها و تخصصی تر کردن وظایف آنهاست. نخستین کودکستان جهان در سال ۱۸۳۷ در آلمان دایر شد. در ایران نیز به صورت پراکنده در سال ۱۲۹۸ خورشیدی میسیونرهای اروپایی و اقلیت های مذهبی نخستین کودکستان ها را تأسیس کردند. در سال۱۳۰۳ نخستین کودکستان به نام «باغچه اطفال» به همت جبار عسکرزاده دایر شد. او محبت و مهربانی را سرلوحه فعالیت های آموزش خود قرار داد. با این حال این نخستین باری بود که آموزش کودکان به شکل نو و مدون صورت می گرفت. نخستین آیین نامه کودکستان ها در سال۱۳۱۲ به تصویب شورای عالی فرهنگ رسید. تعداد کودکستان ها در کشور در سال۱۳۲۲، ۷ کودکستان در سال۱۳۳۱، ۷۴ کودکستان و در سال۱۳۵۰ به ۴۳۱ کودکستان رسید. نخستین خانواده هایی که کودکانشان را به این کودکستان ها می سپردند، خانواده هایی بودند که سطح سواد و یا نگرش مناسبی نسبت به کودکان داشتند. این روند بسته به معیارهای آموزش همگانی و سطح رفاه عمومی به تدریج شکل می گرفت. با این حال برداشتی که همواره از کودکستان یا مهدهای کودک در کشور ما وجود داشته است دچار نوعی بد سلیقگی بوده است. عده ای آن را یک بخش غیرضروری قلمداد می کرده اند وعده ای واژه مهدکودک را مترادف محل نگهداری کودکان والدین شاغل تا هنگام پایان کار روزانه آنها قلمداد می کنند. اما حقیقت وجودی چنین مراکزی پیش از آغاز رسمی دوران تحصیلی همگانی به آموزش و پرورش آینده نگر برمی گردد. در حقیقت ۷ سال آغازین دوران کودکی، بزرگترین سرمایه پرورش و شناخت استعدادهای بالقوه آنهاست. حدود ۵۰ درصد از رشد هوش کودکان در ۴سال اول تولد اتفاق می افتد، حدود ۳۰ درصد هم بین ۴ تا ۸ سالگی تکمیل می شود و در فاصله ۸ تا ۱۷ سالگی تنها ۲۰ درصد از رشد هوشی کودکان تحقق پیدا می کند. بنابراین تا سن ۶ سالگی یعنی سن ورود به مدرسه تقریباً دوسوم توانایی هوشی کودکان شکل گرفته است. امکان رشد ذهنی کودکان در این مراکز موجب می شود تا در آینده جایگاه بهتری در جامعه داشته باشند این در حالی است که برخی صرفه جویی های اقتصادی در این دوره، در درازمدت به صرفه نیست و در آینده به زیان کودکان تمام خواهد شد.
ضرورت و چرایی مهدکودک ها، کودکستان و مراکز پیش دبستانی از دیدگاه های نوین آموزشی در جهان است. افسانه ایزدیار کارشناس علوم تربیتی این مسأله را بدین گونه تشریح می کند: «نخست باید دید انسان های موفق چه خصوصیاتی دارند و دوم این که چگونه می توان این خصوصیات را در افراد دیگر پرورش داد. دیدگاه های جدید آموزشی بر این نکته تأکید دارند که هر چه سن تقویت این ویژگی ها از سنین پایین تر شروع شود، افراد آینده درخشان تری خواهند داشت. به همین دلیل است که کشورهای پیشرفته، هر سال سن آموزش و پرورش را پایین تر می آورند. کودکستان ها هم بخشی از محیطی است که با بازی و آموزش، کودک را آماده پذیرش نقش های بعدی می کنند و از سویی به پرورش استعدادهای نهفته کودکان کمک می کنند. یکی از توصیه های اساسی به خانواده ها این است که ۷ سال اول زندگی کودکان، سال های سرنوشت ساز و بنیانی رشد شخصیت، یادگیری ها و شناخت استعدادهای آنهاست. بنابراین، از این فرصت برگشت ناپذیر نباید به آسانی گذشت. مغز در این سال ها بیشترین آمادگی برای فراگیری را دارد. بچه ها در این زمان حتی می توانند یک یا ۲ زبان دیگر را فرا گیرند. در دنیای جدید این مسأله مطرح است که نباید۷ سال از عمر یک فرد را بی هیچ برنامه ای به امان خدا سپرد و بعد درحالی که از ظرفیت هوش وتوان ذهنی او در سال های پیش هیچ شناختی حاصل نشده، به یک باره او را به دست مدرسه سپرد.»
با این حال تنها چیزی بیش از ۱۰درصد کودکان زیر ۶ سال ایران به پیش دبستانی راه پیدا می کنند و این نرخ با ۷۰درصد استانداردهای جهانی در زمینه تحت پوشش قرار گرفتن کودکان در این مراکز، فاصله زیادی دارد با این حال برخی آموزش های همگانی این امیدواری را نشان می دهد که آموزش پیش دبستانی دیگر واژه ای چندان غریبه به نظر نمی رسد. از سویی با توجه به ضرورت های گفته شده در مورد ضرورت مهدکودک تا پیش دبستانی مسأله دیگری نیز وجوددارد. این که مراکز فعال موجود تا چه اندازه براساس استانداردهای علمی، فعال و کارا اداره می شوند و آیا از عهده اهمیت موضوع و برآورده شدن هدف های گفته شده برمی آیند؟ خلاصه شدن کارکرد یک مهدکودک در حد نگهداری و مراقبت های اولیه از کودکان، چنین مرکزی را از حدود یک مهدکودک استاندارد برای پرورش کودکان خارج می کند. چنان که دکتر امیر هوشنگ رحمانی روانشناس اشاره می کند: «نخست باید دید مهد کودک چند مربی دارد. آیا مربیان کودکان را دوست دارند و چه اهداف و مقاصدی را برای کودکان در نظر گرفته اند. مرحله بعدی، تحصیلات آموزشی مربیان و همچنین تجربه آموزشی آنان است. مرحله بعدی محیط و جو کلی مهدکودک است. این که در یک مهد کودک چند کودک وجود دارد. آیا جو مهد کودک آرام به نظر می رسد. سیستم گرمایشی و سرمایشی مناسب دارد و پس از این مسائل، آیا تلاش برای جذابیت بخشیدن به مهد یا آمادگی انجام شده است؟ مسأله مهم دیگر توجه به برنامه آموزش مهدها، نظم، چارچوب ارائه شده و آزادی عمل موجود است. این که آیا نشانه ای از کار کلاسی و آموزش های مرتبط وجود دارد. آیا از بازی ها و اسباب بازی های تخیلی یا فکری استفاده می کنند و یا این که هر روز امکان بازی در محیط خارج را پیدا می کنند. مسأله دیگر تجهیزات محیط خارجی مهد کودک یا آمادگی است. نکته منفی در چنین مراکزی، وجود تلویزیون در مهدکودک است. در عوض وسایل ساده موسیقی، نقاشی، بازی با شن، وسایل آب بازی، سالن های نمایش، وسایل ساده کاردستی، بازی با اشیا و رنگ ها قاعده اصلی کار است. میزان استفاده از موسیقی در طول روز و بازی های خواندنی و حرکتی نقطه مثبت دیگر است.»
نحوه برخورد با کودک در آغاز ورود به مهد کودک، نحوه نگهداری کودک و نحوه برخورد با کودکان زیر ۳ سال ازمهم ترین هاست. نخستین برخوردها یا شیوه معرفی محیط جدید به کودکان نیز می تواند برای همیشه در خاطره کودک باقی بماند و یا این که اثر ناخوشایندی بر روی نحوه روبه رو شدن با محیط و آموزش های جدید داشته باشد. حتی با توجه به روحیه کودکان توصیه می شود به عنوان نمونه برای بچه های وابسته تر، اندکی زودتر وارد مهدکودک شوند. یعنی به زمان بیشتری برای انطباق نیاز است. در برخی مهدکودک ها مادر اجازه دیدن اتاق کودک در حین بازی کودک را نمی یابد، فقط باید به خود اطمینان بدهد که همه چیز خوب است و یا به گفته های مربی بسنده کند. پدر حتی اجازه دیدن فضای داخلی مهد را نیز ندارد. پس مهد جایی است که کودک را تنها در اختیار مربی قرار می دهد. میزان اطلاعات والدین در همین حد است و جایی برای انتقاد یا پیشنهاد وجود ندارد. چنان که امیر هوشنگ رحمانی می گوید: «حتی در بسیاری از مهدکودک ها، سکوت و رعایت آن به بچه ها یاد داده می شود. برای رعایت سکوت و آرامش، کودکان دست به سینه نشستن و بی تحرک بودن را حتی درکلاس های زیر ۳ سال یاد می گیرند.
گاهی به دلیل کوچکی اتاق و تعداد زیاد بچه ها، هر بچه جای اختصاصی دارد و باید در طول روز در همان محل بنشیند. کودک برای حرف زدن از مربی اجازه می گیرد. گاهی فضای یک اتاق تمام فعالیت روزانه کودکان را به خود اختصاص می دهد. ارائه آموزش های یکسان و انتظارات یکسان از کودکان سبب می شود کودکان نتایج عمل خود را مقایسه کنند وخود به خود احساس حقارت و ناتوانی کنند. از سویی باید نسبت به حس عاطفی کودکان، برای رشد عاطفی آنان برنامه خاصی در نظر گرفته شود. آموزش مستقیم به کودک نیز از دیگر اشتباهات در این سنین است. آموزش باید در میان بازی باشد و کودک به برداشت های غیرمستقیم برسد. چنین ضعف هایی می تواند موجب پرورش کودکانی مجبور، اقتدارپذیر، بدون خلاقیت و تابع شود.»
و این تمام مشکلی است که در سیستم آموزش کشور تا به حال وجود داشته است. رشد کمی حافظه، معلم محوری، عدم اعتماد به نفس، بی توجهی به توانایی های دیگر کودکان و استعدادهای عملی و هوشی آنان مانند یک رشته پیوسته به هم در سیستم آموزشی تا رده های بالاتر ادامه پیدا می کند. اگر در مهد کودک ها، اراده ای برای برنامه ریزی و حذف نکات منفی وجود نداشته باشد، خود به خود هدف اصلی وجود آموزش پیش دبستانی و نقض خواهد شد، خلاقیت، استعداد و استقلال کودکان آسیب می بیند و آنها بدون هیچ گونه برنامه پرورشی و تقویت اراده و نوآوری تنها ساعاتی از عمر خود را در خانه های مهد می گذرانند. هر چند که به گفته دکتر رحمانی کودکان جدا از مهدکودک ها نیز، در آغوش مادران خانه دار به شیوه کودک محوری بزرگ می شوند و متأسفانه اغلب مسئولیت پذیری و اتحاد، صبوری، همکاری، پذیرش دیگران و احترام به حقوق یکدیگر را نمی آموزند. با این حال معدود مهد کودک هایی نیز هستند که به مسائل تربیتی و کارکردهای نوین آموزشی و پرورشی آشنا هستند. مهسا چوبینه کار از تجربه خود در یکی از این مهدها می گوید: «کودک در روزهای اولیه و ماه نخست به تدریج از مادر جدا می شد و در عین حال می توانست تمام نقاط مهد را ببیند. کودک می توانست هر جا که مایل بود را برای بازی انتخاب کند و مادر تا زمانی که کودک به مربی خود انس بگیرد می توانست در مهد بماند. بچه ها در مهد آزادی عمل داشتند و حتی می توانستند تقاضای محبت بیشتری داشته باشند، می توانستند اسباب بازی که دوست داشتند را یک روز در هفته به همراه بیاورند. از سویی مربیان مهد آموزش های لازم در مورد کودکان را در حد تخصصی و یا آموزش های مقدماتی داشتند. در حقیقت سعی شده بود تا آنها بچه ها و روحیه آنها، استعدادیابی، نحوه رشد خلاقیت و تخیل با آنها را بدانند.» این همه در حالی است که هماهنگی و هدفمندی خاصی بین نهادهای درگیر وجود ندارد. بهزیستی، آموزش و پرورش، وزارت کار و همچنین بخش خصوصی هر کدام به طور جداگانه عمل می کنند. از سویی دانش آموختگان رشته های مرتبط با آموزش پیش دبستانی کمتر به تأسیس مهدکودک و کودکستان علاقه مندند. چون حمایت خاصی از متخصصان مرتبط وجود ندارد در حقیقت این که چند درصد نیروهای فعال درمهدکودک ها آموزش تخصصی دیده اند یا چند درصد مکان های مورد استفاده برای مهد کودک ها از استانداردهای لازم برخوردارند بایستی در صدر اهمیت قرار گیرد و از سویی این که مردم تا چه اندازه نسبت به کارکرد واقعی مهدکودک ها آگاهی دارند، سوی دیگر این مسأله است. گنجاندن برنامه هایی برای آموزش مهارت های زندگی، شناساندن هنجارها و ارزش های اجتماعی و تمرکز بر رشد ذهنی، استفاده از هنر، موسیقی، نقاشی و ورزش تأکید بر جنبه های کیفی وغیرمستقیم آموزشی است.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼