علت افسردگی کودکان، یک تا سه سالگی
روانشناسان تشخیص دادهاند که از دست دادن شخص نزدیک یا نقصان جدی در امنیت و مصونیت کودک، ممکن است به بیماری افسردگی منتهی شود.
روانشناسان، روانکاوان و پزشکان متخصص کودکان تشخیص دادهاند که از دست دادن شخص نزدیک یا نقصان جدی و اساسی در امنیت و مصونیت کودک، ممکن است به بیماری افسردگی منتهی شود. کمبود امنیت و مصونیت کودک، ممکن است به بیماری افسردگی منتهی شود. کمبود امنیت و مصونیت و محبت، موجب بیاعتنایی و بیعلاقگی بچه میشود، بچه شاید به اندازه کافی وزن اضافه نمیکند، کمتر از حد قابل انتظار ژنتیک رشد میکند و در مجموع از نظر جسمی، روحی، اجتماعی و تحرک، آهستهتر از همسالان خود رشد میکند. پزشکان و روانکاوان کودک در چنین حالتی از اختلال در رشد اجتماعی-روانی به عنوان علائم افسردگی یاد میکنند، برخلاف اختلالات رشدی که دلایل آن یا در تغذیه غلط و ناکافی است یا به دلایلی جسمی که تا کنون شناخته نشده است.
در واقع وقفه در رشد کودک افسرده به دلیل احساس کمبود امنیت و مصونیت او است. به نظر یک تحلیلگر روانی، اگر کودکی شیرخواره در سال اول زندگی مهمترین و نزدیکترین فرد (پدر، مادر و …) خود را از دست بدهد بدون اینکه شخصی جای فرد از دست رفته را بگیرد، کودک دچار علائمی میشود که با وجود تفاوت در شیرخوارههای مختلف، در ماه اول، کودک شیرخوار گریان و پر مدعا میشود و خود را به هر فرد نزدیک در دسترس میچسباند، در ماه دوم، گریه به جیغ تبدیل میشود، بچه شروع به وزن کم کردن میکند و دچار کندی رشد میشود. در ماه سوم، کودک از تماس اجتناب میکند، بیحرکت و جمع شده در رختخواب میماند و دچار بیخوابی، ادامه کاهش وزن، مستعد بیماری و حرکات جسمیاش کند میشود.
بعد از ماه سوم، نالیدن و کندی حرکات جسمی ادامه مییابد، تا اینکه بچه به بیعلاقگی کامل و افت رشد و تکامل دچار میشود.
در سالهای بین یک تا سه سالگی
بچههای کوچک قبل از هر چیز در برابر از دست دادن فرد نزدیک به خود، یا کمبود محبت، آرامش و مصونیت، یا عدم تماس و مجاورت با نزدیکان، با ظهور علائم افسردگی عکسالعمل نشان میدهند. بچههای افسرده در این رده سنی بیشتر دچار تأخیر در رشد و تکامل میشوند، دیرتر راه میافتند و حرف میزنند، شلوار خود را خیس میکنند و ظرافتها و فنون حرکات جسمی- مانند مستقل غذا خوردن، راه رفتن و از بلندی بالا رفتن- را دیرتر فرا میگیرند و در مجموع گرفتار عدم اعتماد به خود میشوند و از نظر توانمندیهای فکری کندتر رشد میکنند. بسیاری از آنها بدغذا و دچار بدخوابی میشوند، یا برعکس نیاز مبرم به خواب پیدا میکنند.
آنها از ترسها و کابوسهای شبانه بیش از آنچه برای بچه های این سنین معمولی است، آزار و اذیت میشوند. بیشتر خردسالان افسرده بیش از حد به دیگران میچسبند، زیاد نق میزنند و نمیتوانند حتی برای مدتی کوتاه در اتاق تنها بمانند. بعضی از آنها دچار دلسردی میشوند و از هر گونه معاشرت با دیگران اجتناب میکنند. عدهای دیگر از مسیر رشد و تکامل خارج میشوند، مدام به هر سو در نوسان هستند، سر خود را به دیوار میکوبند، خود را گاز میگیرند و موهای خود را میکنند.
پژوهشگری در مورد عکسالعمل معمول بچههای یک تا سه سالهای که بنا به عللی مجبور شدهاند از شخص مورد علاقه خود دور بمانند، تحقیق کرده است و میگوید: «اعتراضات شدید اولیه خردسالانی که مجبور باشند بدون والدین در بیمارستان بمانند، خیلی زود به یک حالت ناامیدی و دلسردی تبدیل میشود و سپس آنان عکسالعملی نشان میدهند که حاکی از فاصلهگیری درونی از اشخاص مورد علاقهشان است. آنها افسرده میشوند. این واکنش سه مرحلهای (اعتراض شدید اولیه، ناامیدی و فاصلهگیری درونی) در صورتی بروز میکند که کودک به راستی توانسته باشد با یک فرد نزدیک رابطه برقرار کند و این برقراری رابطه با فرد نزدیک باید حداکثر بین شش تا هشت ماهگی به وجود آمده باشد.
منبع:
بی بی سنتر
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼