آموزش دوستی به کودکان، نقش والدین
به عنوان مادر یا پدر، درباره دوستی به فرزندانمان چه چیزهایی را یاد میدهیم؟
به عنوان مادر یا پدر، درباره دوستی به فرزندانمان چه چیزهایی را یاد میدهیم؟ متاسفانه بسیاری از والدین به فرزندان خود هیچ آموزشی نمیدهند که با چه کسی دوست شوند و دوست حقیقی کیست، اینها والدین بیتفاوت هستند.
برخی از والدین، تنها بعد از این که فرزندشان گرفتار دوست بدی شد غر میزنند یا محدودیتهایی ایجاد میکنند تا فرزندشان به اصطلاح با دوست بد نگردد!
اینها را هم میتوان والدین چماق به دست نامید! و برخی دیگر هم حتی در این حالت دخالتی نمیکنند و تنها ممکن است گناه پیدا کردن دوستان بد را به گردن خود کودک یا نوجوان بیندازند و اینها همان والدین احساس گناه ایجاد کن هستند!
عدهای دیگر از والدین هم هستند که بهشدت کنترلگرند و مدام درباره دوستان فرزندانشان اظهار نظر میکنند، اما هرگز به فرزندشان یاد نمیدهند که چگونه دوست خوب را بشناسند و انتخاب کنند.
این قبیل والدین خودشان دوستی را بلد نیستند، چون نمیتوانند مانند دوست فرزندشان باشند و برخی نکات را دوستانه و نه با قلدری به فرزندشان گوشزد کنند، البته والدینی هم هستند که مهارت آموزش انتخاب درست دوست را بلدند و انجام میدهند.
دوستی خوب به چه معنا است؟
اول ببینیم دوستی خوب به چه معنا است؟ دوستیهای واقعی نشانههایی دارند که فرزندان ما باید آنها را دنبال کنند.
هسته اصلی یک دوستی، رابطهای بدون وجود تسلط یکی بر دیگری و «برابر در مقابل» یکدیگر است.
یک دوست میتواند واقعیتهایی را با صراحت به ما بگوید که اگر آن را حتی از زبان شریک زندگی خود بشنویم به راحتی او را نمیبخشیم، مثل این جمله: «متوجهی چقدر چاق شدهای!» یا «لباس جدیدت چقدر بددوخت و زشت است».
علاوه بر وجود چنین صراحتهای غیرمغرضانه و بلکه خوشنیتانه، امتیازات دیگری هم به دوستی اضافه میشود.
دوستی بر پایه رابطهای آزاد بنا شده است، حتی بسیار آزادانهتر از یک ارتباط عشقی، چرا که وفاداری دوستانه، متعهد به انجام وظایفی اجباری نیست.
به نظر میآید که ارتباطی با این تعریف، جوابگوی بسیاری از نیازهای انسانی ما باشد، اما تجربه نشان میدهد که تعداد دوستیهای پایدار و رضایتبخش بسیار کم است.
بنابراین به فرزندانتان یاد بدهید که دوستی را انتخاب کنند که صریح، اما خوشنیت باشد.
حسود و بدخواه نباشد، اهل غیبت کردن و تهمت زدن نباشد، بدجنس و خودخواه نباشد و از موفقیتهای فرزندتان شاد شود و بتواند دوستانه و با محبت، عیبهای او را در تنهایی و نه جلوی دیگران، به او بگوید.
دوستی واقعی و شبهدوستی
ما به هر نوع ارتباطی، از یک آشنایی ساده و گذرا، تا ارتباطهای عمیق؛ از نوعی که فیلسوفها آنها را توصیف کردهاند، نام «دوستی» میدهیم، اما در واقع بیشترین رابطهها «شبهدوستی» هستند تا «دوستی واقعی»، زیرا داشتن یک رابطه دوستی خوب، رابطه سادهای نیست، بنابراین به فرزندانتان یاد بدهید که به هر کسی «دوست» نگویند.
بلکه تنها به کسانی «دوست» بگویند که قبلا رفتارهای آنها را دیدهاند و میدانند که دوستی آنها واقعی است.
وقتی فرزند ما هر کسی را دوست خود مینامد ناخودآگاه گمان میکند که باید مانند یک دوست با او برخورد کند و همین موجب میشود که پیش از این که طرف مقابل دوستی خود را اثبات کرده باشد، فرزند ما در راه آن دوستی ایثار و اطاعت بیش از حد از خود نشان بدهد که به ضررش تمام شود.
مراحل دوستی
پس گام بعدی این است که به فرزندانمان یاد بدهیم که دوستی مراحلی دارد و مرحله مرحله باید در آن پیش بروند.
این مورد خصوصا برای نوجوانان بیشتر اهمیت دارد. مرحله اول آشنایی است. مثلا وقتی فرزند ما وارد مدرسه میشود با افراد زیادی آشنا میشود، اما این به معنای دوستی نیست.
در این مرحله باید فرزندمان با دقت نگاه کند و ببیند رفتارهای کدام یک از این آشناها، بهتر است، کدامیک در دوستی با محبت و صادق است.
کدامیک از این آشناها، به رشد او کمک میکند و کدامیک او را به سمت کارهای نامناسب میکشاند و کدامیک برای دوستی ارزش قائل است و سپس انتخاب کند.
شراکت و همپایی
اولین نشانه یک دوستی واقعی، شراکت و همپایی متقابل است.
این ویژگی به نظر ساده میآید، ولی اولین نقطهای است که بسیاری از دوستیها در آن شکست میخورند.
متقابل، یعنی ایجاد تعادل کلی در تلاش برای یکدیگر. کسی که همیشه منتظر مینشیند و راهی به سوی دیگری پیدا و باز نمیکند، دوست خوبی نیست.
بر عکس، در بین دوستهای خوب، وجود تعادل در به طرف دیگری رفتن و او را پذیرفتن کاملاً بدیهی است.
خصوصا در زمانهای سختی و زمانی که طرف مقابل نیاز به حضور دوستان در زندگیاش دارد.
حضور مشترک در یک برنامه تفریحی، یک گردش یا یک بازی، نوعی همپایی است، ولی الزاماً یک دوستی نیست.
پس به فرزندانمان یاد بدهیم که با دوستانی که صرفا شریک بازی و گردشاند نمیتوان درد دل جدی کرد.
درد دل جدی فقط با دوستی میسر است که در دوستی عمیق تر و متقابل با ما باشد.
صراحت و اعتماد شراکت در نهایت یعنی درک یگدیگر در تعامل و تبادل شخصی. برای اینکه چنین تبادلی بتواند صورت بگیرد، به صراحت و راحت بودن احتیاج هست، یعنی دومین مشخصه بارز یک دوستی.
صراحت، یعنی داشتن جرأت، زیرا برای اینکه دو نفر بتوانند با یکدیگر صریح و راحت باشند، باید بتوانند به یکدیگر اطمینان کنند، به خصوص وقتی که رازی را با یکدیگر در میان میگذارند.
کسی که جرأت میکند خود را برای دیگری، شخصیت خود را آنگونه که هست نشان بدهد، قابلیت برقراری رابطه دوستی را دارد.
کسی که تنها خبرهای آخرین موفقیتهای خود را میدهد، اما درباره شکستها و ضعفهای خود، به خاطر ترس از خراب شدن وجههاش سکوت میکند، در واقع یا دوستی را نفهمیده یا توان آن را ندارد.
بسته بودن، از ایجاد شراکت جلوگیری میکند، همینطور حرف زدن با کنایه. جایی که در آن تنها با شوخی و کنایه صحبت میشود، افراد با نقاب با یکدیگر رو به رو میشوند.
تنها زمانی که صراحت وجود دارد (که البته نباید با نزدیکی بدون حد و مرز اشتباه شود)، امکان درک متقابل فراهم میشود.
وقتی ما مسائل شخصی خود را با یکدیگر مبادله میکنیم، میتوانیم دیگری را تجربه کنیم آن وقت است که دوستی به ما قدرت میبخشد و این اطمینان را میدهد که دوستداشتنی هستیم.
این سه ویژگی یعنی شراکت، صراحت و اعتماد بقیه مشخصههای یک دوستی را به دنبال خود میآورند.
مشخصههایی نظیر نبودن حس حسادت و رقابت، دانستن اینکه میشود روی دیگری حساب کرد، رفتار قابل پیشبینی، حس مسئولیت و.... به فرزندانمان یاد بدهیم که این سه ویژگی چه هستند و برای هر کدام مثالی بزنیم تا فرزندمان دقیقا بداند که باید در چه کسی، دوستی حقیقی را بیابد.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼