عدم وابستگی کودک به والدین، شش سالگی به بعد
احترام به عقیده و نظر دیگران را با وجود تفاوت و اختلاف میشود از حدود ۵ – ۶ سالگی به کودک آموخت.
کودک در ارتباط با پدر و مادر با وجودی که آهسته آهسته به همبازی ، اهمیتِ بیشتری می دهد و بعد از ۶ - ۷ سالگی آمادگی پیدا میکند که با دوستانی در ارتباط باشد ، از مرحله ی اعتیاد به پدر و مادر دور می شود ، و وارد مرحله ای میشود که میتوان نام آن را عادت گذاشت.
یعنی حالا ترجیح می دهد و دوست دارد که با پدر و مادر باشد ولی به آنها نیاز ندارد و اگر نبودند مسئله ای برای او نخواهد بود.
البته این جدا از نیازهایی است که پدر و مادر باید برآورده کنند ، البته خودِ آنها به عنوان نیاز ، برای او مطرح نخواهد بود ، ولی همچنان رضایت خاطر پدر و مادر برای او اهمیت ویژه ای دارد و مایل است که آنها را بسیار خوشحال و خشنود کند.
به همین علت دست به خودنمایی می زند و مایل است که خودش را بهتر از آن چیزی نشان بدهد که هست و برتر از آن چیزی که پدر و مادر تصور می کنند. این جاست که خطر رقابت به گونه ای آزار دهنده و آسیب زننده وجود دارد و یا ممکن است که پیدا شود.
این جاست که مفهومِ بدِ ویرانگرِ حسادت میتواند در وجود او قرار و با وجود آنکه این حسادت و رقابت با خودش آن قدرها جنبه ی بد و منفی میتواند نداشته باشد ، از حدود ۶ - ۷ سالگی به بعد برای کودک میتواند به نوعی آزار دهنده باشد و به خاطر آن آماده است که به دیگران آسیب بزند و در نتیجه حسادت به نوعی خُبث طینت و نیت تبدیل شود.
پس کودکان را در این دوران باید از هر نوع شرایط و موقعیت هایی که حسادت را در آن ها تحریک میکند و دشمنی و کینه را در آنها رشد می دهد ، دور نگه داشت .
کودک درست است که حدود ۲ تا ۳ سالگی از دیدن عکس خودش میتواند خوشحال شود ، اما برخی اوقات این تصور که من چقدر کوچک شدم ، یا احتمالا چگونه در کاغذ و مقوا رفته ام میتواند او را اذیت کند.
آن زمانی که او را باید با عکس و فیلم و ویدئو همراه کرد که در او شادی و لذت و رضایت را می بینید . در این ایام کودک بین گیاه ، حیوان و انسان تفاوتی را قائل است.
کودک از حدود ۳ سالگی متوجه احساسات و حالت انسان میشود که فرد غمگین و یا خوشحال است. خشمگین و یا راضی است. کوشش میکند که برای آنها کاری را انجام بدهد و در عین حال میداند حالی را که آن افراد دارند ، میتوند واقعی و یا فقط تصنعی و مصنوعی باشد.
در حالی که وقتی که ۲ - ۳ ساله بود ، آن قدرها این را تشخیص نمی داد. اما در ۵ - ۶ سالگی آن زمانی که پدر و مادر نقشی را ایفاء میکنند و بازی ای را درمی آورند ، کودک میتواند متوجه این تفاوت باشد و از این بابت احساس خوبی می کند.
کودک حتی حدود ۵ / ۴ سالگی اگر بچه ی باهوشی باشد ، غالب اوقات متوجه میشود که حتی میتواند با بازی ، با فریب و با کلک ، موضوعات را به گونه ی دیگری دربیاورند و علاقه ی او به چنین کاری که برخی از اوقات با چشم بندی هم همراه است ، نه به خاطر این است که احتمالا فریبی و یا حالت بدی در پشت آن قرار دارد؛ بلکه واقعیت مسئله این است که کودک از این طریق دنیا را به گونه های مختلف و متفاوتِ خودش تجربه می کند.
کودک تا حدود ۵ / ۵ - ۶ سالگی بیشتر به دنبال شباهت ها است ، اما از ۶ سالگی به بعد و مخصوصا در دوران ۷ سالگی به دنبال تفاوت ها خواهد بود.
نکته : راه های رشد و نمو کودک در این ایام علاوه بر آموختن از راه بازی ، باید از طریقِ دادنِ وسایل و ابزار فراوان در اختیار او باشد. او را باید برای طرح سوالش و یا گفت و گو همیشه تشویق کرد و نه تنها پاسخ پرسش او را داد ، بلکه برای او مطالب تازه تری برای تخیل و تصور و یا اندیشیدن فراهم کرد.
گفت و گوی با او میتواند کاملا توانایی او را در زمینه های مختلف افزایش بدهد و این که در این گفت و گو ، رعایت حال و نوبت دیگران را بکند ، به او فرصت می دهد که آهسته آهسته از خودش و از درون خودش فاصله بگیرد.
احترام به عقیده و نظر دیگران را با وجود تفاوت و اختلاف میشود از حدود ۵ - ۶ سالگی به کودک آموخت و اصولا مفهومی به اسم مشورت و نوعی گفت و گو برای رسیدن به هدف و یا نتیجه و یا طرح مسئله و حل مشکل را میشود از حدود ۶ سالگی به کودکان آموخت.
منبع:
کودک آنلاین
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼